برن فاستر درباره پایان آخرین کشتی و ولف تیلور صحبت می کند - مصاحبه اختصاصی

در ژوئن 2014، جهان به آخرین کشتی معرفی شد. این سریال که بر اساس رمانی به همین نام در سال 1988 نوشته ویلیام برینکلی ساخته شده توسط هنک استینبرگ و استیون کین ساخته شده است، در دنیایی پسا آخرالزمانی می گذرد که در آن یک بیماری همه گیر 80 درصد از جمعیت جهان را از بین برده است. تنها افرادی که تحت تأثیر این ویروس قرار نگرفتند، خدمه ناوشکن موشک هدایت شونده کشتی نیروی دریایی ایالات متحده، یو اس اس ناتان جیمز بودند. برای یافتن درمانی، متوقف کردن ویروس و نجات بشریت، به دست خدمه ناتان جیمز، 'نیزه نیروی دریایی' افتاد. از آن زمان، ما با ناتان جیمز و خدمه‌اش در سراسر جهان سفر کرده‌ایم، با بی‌عدالتی مبارزه کرده‌ایم، برای بقای جهان مبارزه کرده‌ایم، و به آرمان‌ها، اخلاقیات و صداقتی که اغلب یافتن آن دشوار است، پایبند بوده‌ایم. و در خلال این همه، ما بشریت را در بهترین و بدترین حالتش تماشا کرده ایم. آخرین کشتی با بازی اریک دین، آدام بالدوین، بریجت ریگان، چارلز پارنل، تراویس ون وینکل، کوین مایکل مارتین، ماریسا نیتلینگ، جوکو سیمز، امرسون بروکس و برن فاستر، از همان لحظه به راه افتادن موفقیت بزرگی بود. و همانطور که در پنج فصل گذشته دیده‌ایم، محبوبیت سریال نه تنها به خاطر ارزش‌های بالای تولید، نویسندگی برتر و کارگردانی مداوم عالی آن، بلکه به دلیل بازیگرانی است که مخاطبان جهانی آن‌ها را می‌شناسند و دوست دارند.

در حالی که برای قسمت پایانی فصل و سریال که این یکشنبه، 11 نوامبر در ساعت 9 شب ET/21 PT پخش می شود، ساعت شماری می کنیم، این فرصت را داشتم که با یکی از محبوب ترین خدمه ناتان جیمز، BREN صحبت کنم. پرورش دادن، پروردن. برن که با نام SCPO Wolf Taylor شناخته می شود، قبل از پیوستن به خدمه ناتان جیمز، حرفه ای متنوع داشت. یک قهرمان بین‌المللی هنرهای رزمی چند رشته‌ای و هنرپیشه آموزش دیده، حرفه بازیگری او را از تلویزیون خارج کرد.ملیسا و جویبه یک دوره چند ساله در سریالروزهای زندگی ما بهفیلم های بلندی که او را در مقابل فیلم هایی مانند استیون سیگال قرار می دهندحداکثر مجازاتونیروی اعدام،و همچنین فیلم هایی مانندفرزند اوزیریس، بی نهایتوپایانه. برن حتی صدای مکس راکاتانسکی را نیز در این فیلم ارائه کرده استمکس دیوانهبازی ویدیویی اما با بازی او از جنگجوی معروف به گرگ، برن طرفداران بی‌سابقه‌ای از طرفداران را به دست آورد، البته نه تنها به افزایش مهارت‌های بازیگری و ورزشی‌اش اشاره می‌کنیم.

چند سالی است که برن را می‌شناختم، علاوه بر اینکه مسیر شغلی او را دنبال می‌کردم، نمی‌توانست با او در مورد آخرین کشتی، ولف تیلور و آینده‌ای که اکنون در انتظارش است صحبت نکنم. نگاهی – و گوش دادن – به این مصاحبه اختصاصی با برن فاستر بیندازید. . . .

برن فاستر در نقش «گرگ تیلور» در «آخرین کشتی».

برن، دیدن پایان نمایش، قلبم را می‌شکند.

می دانم، غم انگیز است. آره حدس می زنم همین است که هست. حدس می‌زنم این قدرت‌ها هستند. آنها تصمیم گرفتند که این دویدن است. و من فکر می‌کنم TNT می‌خواهد کانال خود را به سمت دیگری ببرد. آن غم انگیز است. فکر می‌کنم همه ما کمی ناامید شده‌ایم، اما حدس می‌زنم زمان آن رسیده است که جلو برویم و ببینیم چه چیز دیگری در افق است.

چقدر مهم است، زیرا The LAST SHIP واقعاً یکی از نمایش هایی است که همه شما از آن استقبال کرده اید، آیا کل جنبه رسانه های اجتماعی، کل توئیت زنده است؟ ما عادت کرده‌ایم که در کانال Hallmark با تعداد بیشتری از رام‌کام‌های عاشقانه کوچک یا درام‌های سبک در Hallmark آن را ببینیم، اما هرگز ندیده‌ایم که رسانه‌های اجتماعی به شکلی که با THE LAST SHIP منفجر شوند، که یک مرگ است. -درام سخت آیا شما بچه ها از آن شگفت زده شده اید؟

نه، نه واقعا. با رسانه های اجتماعی، من فقط می توانم واقعاً از جانب خودم صحبت کنم، اما اگر مردم وقت بگذارند و برای من بنویسند، من سعی می کنم همیشه ... تلاش می کنم، نمی گویم در آن کامل هستم، اما سعی می کنم زمانی پاسخ دهم که می توان. گاهی اوقات افراد زیادی هستند، و البته گاهی اوقات من پیام ها را از دست می دهم. اما، من فکر می‌کنم، بله، من شخصاً سعی می‌کنم پاسخ بدهم، بنابراین فکر می‌کنم این امر جنبه رسانه‌های اجتماعی را تداوم می‌بخشد و باعث می‌شود افراد بیشتری صحبت کنند، افراد بیشتری درگیر شوند، افراد بیشتری برچسب‌گذاری شوند. فکر می کنم آخرین نمایش من وجود داشتروزهای زندگی ما، در آن زمان کمی توییتر درگیر بود، اما نه به اندازه ای که در آخرین کشتی بوده است. به نظر می رسد که طرفداران فقط نوعی هستند، و سطح تعاملی که ما دریافت می کنیم، در واقع یک نوع خارق العاده است. عالی است! اما، بله، تعجب آور است، اما من نمی توانم آن را توضیح دهم. من حدس می‌زنم که طرفداران واقعاً نمایش را دوست دارند و از تعامل با ما خوشحال هستند، که برای ما و نمایش خوش‌شانس است.

گوش کنید: برن فاستر در مورد تأثیر صحبت می کنداز طرفداران و رسانه های اجتماعی در آخرین کشتی

به نظرم بسیار جالب بود، و من به افرادی که به صورت زنده توییت می‌کنند و حتی بعد از دیدن آن، نگاه می‌کنم. آنها نتوانستند آن را به صورت زنده ببینند، و سپس آنها آن را بعد از واقعیت می بینند، و هنوز یک روز بعد، یا دو روز بعد، و مانند این است: 'اوه خدای من! من نمی توانم باور کنم که این اتفاق افتاده است.» به یاد نمی‌آورم که در رسانه‌های اجتماعی با تعامل با طرفداران شاهد ادامه این سطح از طغیان عاطفی پس از پخش قسمت بودم.

آره آره. من فکر می‌کنم این تا حدودی به این دلیل است که با حال و هوای امروزی که می‌توانید روز بعد چیزها را تماشا کنید، آن‌ها را ضبط کنید یا در اوقات فراغت خود دنبال کنید، مردم دائماً در آن راه‌های رسانه‌های اجتماعی سرازیر می‌شوند. ممکن است مخاطبان زنده‌ای را دریافت کنید که آن را به صورت زنده تماشا کرده‌اند، و سپس در شبکه‌های اجتماعی با ما مکاتبه کنند، و چند روز بعد همه افرادی که آن را ضبط کرده‌اند، و سپس آن را تماشا کرده‌اند. آنها سهم خود را دارند که می خواهند به آنها منتقل کنند یا پیام هایی را که می خواهند در رسانه های اجتماعی منتقل کنند. بله، حق با شماست، کاملاً می‌توانید اپیزود را داشته باشید، و سپس آن اپیزود چیزی را برای کل آن هفته در رسانه‌های اجتماعی راه‌اندازی می‌کند، که فوق‌العاده است.

چقدر از مسیری که شخصیت گرگ در پنج فصل گذشته در پیش گرفته شگفت زده شده اید؟

نمی دانم این کلمه شگفت زده شده است یا نه، اما آنها به نوعی او را تک بعدی نگه نداشتند. وقتی به نوشته نگاه می‌کنم، به خودم هم می‌رسم که چگونه چیزی را تفسیر می‌کنم، چگونه می‌توانم چیزی را به گونه‌ای دیگر در نظر بگیرم، زیرا اگر فقط نوشته را بخوانید، راه‌های مختلفی برای تفسیر آن دارید. آیا می‌توانید همیشه او را مانند سوپرمن ضد گلوله نگه دارید که همه را می‌دود، یا لحظاتی را می‌یابید که او واقعاً بخش آسیب‌پذیر یا جنبه انسانی خود را در آغوش می‌گیرد؟ شما می دانید منظورم چیست؟ نمی‌دانم از هیچ شخصیتی غافلگیر شوم، اما فکر می‌کنم این فقط تلاش می‌کند از او یک انسان کامل بسازد، نه اینکه او را در یک سطح نگه دارد. او بیش از هر شخصیت دیگری جنگجوی واقعی است. او روحیه جنگجو را به تصویر می کشد. این از روی غرور ولف، یا از روی شجاعت کاذب، یا هر چیز دیگری نیست. این خارج از منشور اخلاقی اوست. این معیاری است که او خود را به آن پایبند می‌داند. او یک جنگجوی خالص است، و این یکی از چیزهایی است که چرا ازیما (جودی ترنر اسمیت) را خیلی دوست دارد، زیرا او به نوعی نشان دهنده بخشی از شخصیت اوست، و به همین دلیل است که آنها به خوبی به عنوان یک زوج قدرتمند کنار هم قرار گرفتند. بله، من نمی دانم. حدس می‌زنم در زمان‌های مختلف تعجب می‌کنم، اما نمی‌دانم. پاسخ های زیادی برای آن وجود دارد که می توانم به شما بدهم.

گوش کنید: برن فاستر در مورد شخصیت ولف صحبت می کند

به دلیل مهارت ورزشی خودتان و مهارت‌های رزمی باورنکردنی‌تان، چقدر بر نوشتن شخصیت Wolf در طول سال‌ها تأثیر گذاشته است؟

فکر می کنم روی نوشته ها تاثیر گذاشته است. آنها به شخصیت من چیزهای فیزیکی زیادی داده اند، از غواصی گرفته تا بالا رفتن از ساختمان ها با تمام میله ها، تمام صحنه های مبارزه، دادن یک سرنیزه به من، و درخواست از من برای استفاده از مسلسل با یک چاقوی متصل. در پایان به عنوان یک سلاح، خارج کردن بچه های بدلکاری. من فکر می‌کنم که این موضوع قطعاً روی نوشتن تأثیر گذاشته است. این مانند، 'اوه، برن. اوه، آره او می تواند این نوع کارها را انجام دهد، پس بیایید حتماً آن را به او بدهیم.' اما فکر می‌کنم آن جنبه فیزیکی که من توانستم برای Wolf بیاورم شخصیت و آن نقطه تفاوت کوچک را بهبود بخشید، آن برتری کوچکی را که همه شخصیت‌های دیگر نداشتند، بدیهی است، اما همه ما فردی هستیم. همه شخصیت ها با یکدیگر تفاوت زیادی دارند. این یکی از ویژگی‌های تعیین‌کننده اوست که به نوعی ولف را از دیگران جدا می‌کند، واقعیت تهاجم و مهارت‌های رزمی غیرمسلح است که او دارد.

و با آن مهارت‌های رزمی ادامه می‌دهم، زیرا مطمئنم به خاطر دارید، من چندین سال در واحد دوم کار کردم، که همیشه در واحدهای بدلکاری کار می‌کردم. به همین دلیل است که من عاشق کارهایی از این دست هستم، و به همین دلیل است که وقتی یک هفته دیگر کل دیوار را با میله ها بالا رفتید، برای من این یکی از باورنکردنی ترین کارهایی بود که تا به حال انجام داده بودم، زیرا این کار به مهارت فیزیکی و فیزیکی نیاز دارد. تعادل برای انجام دادن فکر می کنم فقط این طرف پارکور است.

آره نه حق با شماست کاملا حق با شماست، بله

اما یکی از چیزهای دیگر این است که انجام هنرهای رزمی برای شما یک چیز است، یک چیز برای انجام مبارزه، اما سپس تمام وسایلی را که آنها روی شما جمع می کنند را به کار می اندازید زیرا هیچ یک از این سکانس ها را انجام نمی دهید. بدون وسایل سنگین روی شما این چه تاثیری دارد و چه تاثیری بر عملکرد فیزیکی شما از لحاظ اجرا داشته است، زیرا می‌دانم که شما مبارزات خود را طراحی می‌کنید.

بله، دارم، بله.

من کنجکاو هستم که این موضوع چگونه بر رقص مبارزه و حرکت واقعی شما تأثیر گذاشته است.

آره، تو کاملاً درست می گویی، دبی. ما وزن زیادی روی خود داریم. ما یک مسلسل سنگین داریم. ما کمربند داریم ما اسلحه کمری داریم ما جلیقه ها را داریم بنابراین، گاهی اوقات، ما واقعاً بسیار سنگین هستیم. خوشبختانه، من می توانم این صحنه های کوتاه را داشته باشم و با صحنه های مبارزه، آنها را بسیار کوتاه و انفجاری نگه می دارم، بنابراین آنها حرکات بسیار سریع و انفجاری هستند و خیلی پر زرق و برق نیستند. من سعی می کنم رقص را از نظر نبرد مبتنی بر واقعیت حفظ کنم. شما می‌توانید تمام این پرش‌ها، چرخش‌های فانتزی و چرخش‌ها و همه این‌ها را انجام دهید، و حتی در فیلم هم فوق‌العاده به نظر می‌رسند، اما در نهایت به معنای واقعی عملی نیستند. بنابراین، من شخصیت را می شناسم و می دانم او کیست، که یک سرباز است. می خواستم همه چیز را خیلی سریع، خیلی سریع و بسیار کاربردی نگه دارم. این همچنین به داشتن همه آن چیزها کمک کرد. خیلی وقت ها توانستم تفنگ را به پشتم بزنم و بعد دست ها آنجاست. یا معمولاً وقتی اسلحه ام را گم می کنم دست به دست می شوم. داشتن همه این چیزها روی تو سخت تر است، و اغلب اوقات من این چکمه های چرمی بزرگ را به تن دارم. گاهی اوقات مواقعی پیش می‌آید که همه لباس‌های سیاه پوشیده‌ایم. این یک چکمه بزرگ است و سنگین است. سپس تلاش برای انجام یک صحنه مبارزه در آن به نوعی دشوار است. شما در تمام طول روز در آن هستید، و در آن دور و بر خود می‌چرخید، بنابراین باید حواس‌تان باشد و سعی کنید طراحی رقص را در مورد داشتن همه آن تجهیزات نیز تنظیم کنید.

بنابراین، بله، دشوار بوده است، اما من توانستم آن را به نتیجه برسانم. من را خیلی کند نکرده است. من توانستم آن را با خودم حمل کنم. فکر می‌کنم من کاملاً انفجاری و در فواصل کوتاه هستم، بنابراین با استفاده از این انفجار به نفع خودم، و در انفجارهای کوتاه، به نظر نمی‌رسد که روی من تأثیری بگذارد و آن همه وزن اضافی را تحمل کنم. اما، توجه داشته باشید، برای حفظ آن سطح از عملکرد، و آن سطح از سرعتی که می‌خواهم در هنگام اجرای صحنه‌های دعوای خالی، صحنه‌های مبارزه با دست خالی، آن را اجرا کنم، انرژی و تلاش بیشتری از طرف من می‌طلبد. بنابراین، به طور خلاصه کار را سخت تر می کند. یک توضیح طولانی وافل که همین الان به شما دادم. [با خنده] وقتی به آن می رسد، فقط کار را سخت تر می کند، اما هنوز هم می توانم آن را انجام دهم.

گوش کنید: برن فاستر در مورد جنبه اکشن THE LAST SHIP، رقص مبارزه و حرکت صحبت می کند.

این یک توضیح عالی است اما، اکنون با در نظر گرفتن این موضوع، معمولاً باید چند برداشت انجام دهید تا آن سکانس‌ها و آن انفجارهای انفجاری را شکست دهید؟

من خیلی خوب هستم، دبی. من نمی‌خواهم سعی کنم بوق خودم را بزنم، اما چون تلویزیون است، ما ساعت‌به‌ساعت از صحنه‌های مبارزه‌ام عکس‌العمل نداریم. بنابراین، شاید چند بار برای درست کردن آن تلاش کنم، و تمام. بیشتر اوقات من هر بار آن را میخکوب می کنم. در قسمت ششم از فصل سوم، ما با یکی از دوستانم، ران بالیکی، یک مبارزه با قمه بزرگ انجام دادیم و کل مبارزه به مرحله نهایی نرسید. آنها فقط از بخش بسیار کمی از آن استفاده کردند، اما آن مبارزه واقعی برای مدتی ادامه داشت. آنها همه آن را فیلمبرداری کردند، اما ما از تک تک صحنه های مبارزه بی عیب و نقص گذشتیم. ما به هم نخوردیم هر برداشتی می توانست استفاده شود. من خیلی جا افتاده ام من در مورد مسائل مبارزه ام بسیار دقیق و دقیق هستم. قصد من این نیست که پول را پشت سر بگذارم، اما گاهی اوقات این خیلی درست است. اگر من بدلکار را بیرون بیاورم، آن‌ها خیلی دیر وارد می‌شوند، یا به اندازه کافی سریع نیستند، یا کاملاً آنجا نیستند. این تنها زمان واقعی است که همه چیز به نوعی به هم می‌خورد. اما، غیر از این، بسیار خوب است. چون تلویزیون است، باید آن را انجام دهم. من باید خیلی سریع این کار را انجام دهم، که در مورد صحنه مبارزه ای که این آخر هفته خواهید دید نیز صدق می کند.

من دارم می میرم! من نمی توانم برای یکشنبه شب صبر کنم! من در گذشته با ال کورنل و امرسون [بروکس] در مورد این موضوع صحبت کردم، و شماره یک، ال که یک تفنگدار سابق بود، تحت تاثیر قرار گرفت و او نتوانست به اندازه کافی در مورد نمایش و صحت نظامی که در بازی وجود دارد، صحبت کند، و همچنین مشاوران نظامی درگیر در نمایش کمک های نظامی و 'نظارت' آنها بر رویه و فرم و مواردی از این قبیل چقدر برای شما مفید بوده است که وارد نقش گرگ و این ایده کلی از [رویکرد تیمی] مشارکتی شوید، زیرا هنرهای رزمی یک ورزش منحصر به فرد است، اما در اینجا شما در ناتان جیمز هستید. شما در تیم Vulture حضور دارید و این تیم مشارکتی است. این یک تلاش گروهی است. بنابراین، من کنجکاو هستم که نیروهای نظامی واقعی چگونه بینش و نظارت بر چیزها را ارائه می دهند، چگونه بر ماهیت مشارکتی اجراهای شما تأثیر می گذارد؟

فکر می‌کنم سطحی از اصالت را به ما داد. این اطمینان حاصل کرد که هر کاری که ما انجام می‌دهیم مطابق با قوانین یا مقررات است، به‌دلیل عدم وجود اصطلاح بهتری که حدس می‌زنم نیروی دریایی. این اطمینان حاصل کرد که کاری که ما در بازنمایی این شخصیت‌ها انجام می‌دادیم، اینکه آنها به طور واقعی با کاری که نیروی دریایی در زندگی روزمره خود انجام می‌دهند زنده باشند. بنابراین، بله، من فکر می‌کنم نکته اصلی در این مورد اصالتی بود که می‌توانستیم داشته باشیم و برای تماشاگران به تصویر بکشیم، و اینکه نیروی دریایی از کاری که انجام می‌دهیم راضی باشد، فکر می‌کنم این فقط یک امتیاز دیگر بود. بنابراین، بله، این قطعاً چیز اصلی است، فقط اصالتی که به ما داد و به ما اجازه داد که از طریق شخصیت‌هایمان آن را منتقل کنیم.

آیا این چیزی است که شخصاً برای شما در نمایشی مانند THE LAST SHIP، که بر روی ارتش متمرکز است و در آن متمرکز است، در مقابل نقش یکباره در جایی دیگر، جایی که، خوب، شما یک سرباز هستید، مهم است. اما، در اینجا، اصالت نظامی آنقدر کلیدی است که شما آن را تماشا می کنید. آیا برای شما با نمایشی مانند THE LAST SHIP داشتن این اصالت اهمیت بیشتری دارد؟

قطعا. اصالت چیزی است که مهم نیست بازیگر چه نقشی را بازی می کند، چیزی است که شما می خواهید. اگر به شخصیت خود، یا به شرایط آنها و یا به زندگی آنها صادق نیستید. اگر به شخصیت خود وفادار نیستید، یا به شرایط آنها وفادار نیستید، یا به زندگی آنها صادق نیستید، کم و بیش، یک بازی بد است. اگر واقعاً می خواهید شخصیت را مجسم کنید و واقعاً آن را جدی بگیرید و واقعاً عدالت شخصیت را رعایت کنید، باید تمام جنبه های آن شخصیت را در آغوش بگیرید. بنابراین اگر آنها یک سرباز هستند، اگر در نیروی دریایی هستند، و شما خود را فردی می‌دانید که به بازیگری آنها افتخار می‌کند، پس این مسئولیت شماست که همه اینها را بدانید. مسئولیت پذیرفتن همه اینها بر عهده شماست. بنابراین فکر می‌کنم این مهم است، نه تنها برای یک سرباز، بلکه به‌عنوان یک بازیگر به‌طور کلی، شما می‌خواهید مطمئن شوید که به‌عنوان یک شخصیت، همه چیزهایی را که مسئولیت آن را بر عهده دارید، به عهده می‌گیرید، در غیر این صورت، متاسفم برای زبانم، این فقط مزخرف است. تو فقط جعل میکنی معتبر باشید مخاطب لیاقتش را دارد. اگر قرار است آنها را تنظیم کنند و هر هفته شما را تماشا کنند یا در رسانه های اجتماعی برای شما بنویسند، شما مسئولیت دارید که بهترین کار خونین را انجام دهید. و اگر نیستید، پس باید در حرفه دیگری باشید.

گوش کنید: برن فاستر در مورد اهمیت اصالت شخصیت و اجرا صحبت می کند

تا این فصل، کار در مورد ایجاد رفاقت، ماهیت مشارکتی خدمه ناتان جیمز بوده است. این فصل در مورد از دست دادن قطعات آن همکاری بوده است. این ترن هوایی عاطفی، نه تنها بر شما، بلکه بر سایر بازیگران در حین باز شدن هر قسمت چه تأثیری گذاشته است؟ زیرا اکنون بیش از یک سال و نیم بعد در حال تماشای آنچه که شلیک کرده اید هستید. بنابراین، من کنجکاو هستم که پس از تماشای این همه دوستی ها و ایجاد این همکاری ها، چگونه ترن هوایی احساسی است، و اکنون یک به یک، و چند هفته، شاهد دو و سه کاهش هستیم. بنابراین، من کنجکاو هستم که چگونه بر عملکرد تأثیر گذاشت؟ جنبه احساسی اجرا؟

بله، منظورم این است که دوباره، به نوعی به آنچه قبلاً گفتم اضافه می کند. حتی در این شرایط، شما باید آن ضرر را در آغوش بگیرید. شما باید واقعاً به این فکر کنید که این شخصیت ها چه معنایی برای شخصیت شما، روابط آنها دارند. بنابراین، برای ولف، باید درک کنید، با میلر، میلر یک دوست صمیمی بود. بورک یک دوست بود. او به خصوص با این دو پسر رابطه داشت. و دیدن رفتن بورک در هفته دیگر برای ولف بسیار سخت بود. دانستن اینکه میلر پاهایش را از دست داده بود، بسیار سخت بود. بنابراین، این ضرر را برای Wolf بسیار واقعی می کند. و او با عظیما گفت‌وگو می‌کرد و فکر می‌کرد که زمان آن رسیده است، من به اندازه کافی از جنگ لذت بردم، این در مورد زندگی فراتر از جنگ صحبت می‌کند. در مورد رهایی از این و زندگی کردن. و سپس وقتی واقعیت شروع می‌شود، دوستانش می‌میرند، دوستش پاهایش را از دست می‌دهند، برای او سنگینی می‌کند زیرا نشان می‌دهد: «هی، تو می‌توانی نفر بعدی باشی. هی، عظیما می تواند نفر بعدی باشد. این جایی است که ممکن است برای شما تمام شود، ممکن است دیگر وجود نداشته باشد.» بنابراین، تلفات خود را می گیرد، قطعاً تلفات خود را از Wolf می گیرد. حتی زمانی که پایش صدمه دیده بود،... کارش را انجام داد، بچه ها بروید، اما آنها هرگز او را ترک نکردند. بنابراین، این فصل، به طور خاص، تلفات زیادی بر Wolf وارد کرده است. او از نظر عاطفی مختل شده است. PTSD نوعی تنظیم در او وجود دارد. درک از دست دادن واقعی وجود دارد، افراد واقعاً نزدیک به او، او در حال از دست دادن است. بنابراین اکنون بر او سنگینی می کند. و همه چیز به این قسمت آخر خلاصه می شود.

برای پیگیری جنبه عاطفی، احساسی بودن چه تاثیری بر عملکرد شما در سال جاری داشته است. من فکر می‌کنم یکی از چیزهای کلیدی این است که به دلیل فقدانی که ولف با آن مواجه شده است، این یکی از نیروهای محرکه است که دیدن زوج قدرتمند عظیما و ولف را فوق‌العاده می‌کند. و این یک چیز جدید برای ولف است. ما واقعاً می بینیم که او واقعاً به کسی وابسته است.

آره آره. کاملا. من کاملا با آن موافقم. کاملا موافق. مثل این است که هر زنی که تمایل دارد در اطراف او باشد، تمایل به حرکت دارد. او راویت را از دست داد، اگرچه او بیشتر شبیه یک خواهر بود. و سپس، وال، که به تازگی رابطه جدیدی را با او شروع کرده بود. و بنابراین او در طول فصل بسیار متحمل شده است.

البته الان می دانیم که او در خرید شام برای عظیما گیر کرده است.

آره، چون او مدتی برای او خرید، درست است؟ [خنده]

درست است. به هر حال قرار بود شام بخری.

دقیقا، دقیقا!

گوش کنید: برن فاستر در مورد تأثیر از دست دادن بر شخصیت گرگ صحبت می کند

جودی ترنر-اسمیت و برن فاستر (ل. تا ر.) در آخرین کشتی

بازی با جودی [ترنر اسمیت] چقدر لذت بخش بوده است؟

جودی به عنوان یک بازیگر بسیار عالی است. او 110 درصد متعهد است. و دقیقاً مثل خودم، می‌توانم متعهد شوم و یک بار آن دوربین می‌گوید برو و لحظه‌های قبل از اینکه ما وارد عمل شویم. من کاملاً آنجا هستم. وقتی وجود دارد، من کاملا متعهد هستم. و چه نعمتی است که کسی را داشته باشید که با شما همسو باشد، واقعاً تکان بخورد و آماده برای رفتن باشد. و کاملا به شخصیت او متعهد است. بنابراین، کار کردن با کسی که تا این حد متعهد بود یک نعمت مطلق بود.

اما باز هم باید در مورد بچه ها و ایجاد این رفاقت عالی با بچه ها در طول پنج فصل بپرسم. یک حساسیت وجود دارد، یک برادری در آنجا وجود دارد، و این چیزی نیست که شما معمولاً با روابط مردانه مرتبط می‌کنید که در آن تلمبه کردن سینه، نوشیدن آبجو و همه اینها باشد. گفتگوهای عمیقی وجود دارد که در طول فصل ها ادامه یافته و توسعه یافته است. و چیزی منحصر به فرد است. و با کمال تعجب، بسیاری از اینها از دو نویسنده زن، از کتی [سواین] و از اونالی [هانتر] آمده است.

بله، آنها درک بسیار خوبی از آن دارند، اینطور نیست؟ من فکر می کنم که این نشان دهنده استعداد آنهاست. بنابراین در آن فضا، ما واقعاً خوش شانس بوده ایم که آنها را داشته ایم. با وجود اینکه آنها نویسنده زن هستند، فقط نشان می دهد که آنها کار خوبی را شروع کرده اند، آنها روان مرد را نیز درک می کنند، و می توانند آن را به سطح عمیق تری ببرند، بنابراین همانطور که شما گفتید، اینطور است. نه فقط سینه زدن و خوردن یک یا دو آبجو. این در واقع نوعی وابستگی عاطفی به یکدیگر است. بنابراین بله، من حدس می‌زنم که آنها به دلیل بینش خود همه چیز را بالا برده‌اند.

برن فاستر و تراویس ون وینکل (ل. تا ر.) در آخرین کشتی

از آنجایی که نوشته‌ها از ابتدا تا انتها، نوشته‌های این نمایش بسیار برجسته بوده است، و اینکه آکادمی تلویزیون چگونه آن را نادیده گرفته است، نمی‌دانم، نمی‌فهمم، اما این نوشته درجه یک است. بنابراین، اکنون که در حال خواندن فیلمنامه هستید، در آینده چقدر برای شما دشوار خواهد بود که پروژه دیگری با این کالیبر نوشتن پیدا کنید؟

آره پروژه هایی وجود خواهند داشت که با شما طنین انداز می شوند و شما را وادار می کنند به آنها نگاه کنید، و شما مانند 'وای' می گویید. همیشه آن پروژه ها در راه خواهند بود. اما اینطور که گفته شد، نه... آنها کم و زیاد هستند. چیزهای زیادی وجود دارد که از راه می رسد، و شما آن را می خوانید و می گویید: 'اوه باشه.' و شما آن را می خوانید، و فکر می کنید، 'خوب، چرا تمام آن ساعت را صرف خواندن این فیلمنامه کردم؟ این یک ساعت است که دیگر برنمی گردم.» شما به نوعی احساس دلبستگی نمی کنید، می دانید که از آن هیجان زده شده اید. و گاهی آن نویسنده ای که واقعاً چیزی را تولید می کند که چیزی برای گفتن دارد و معنادار است و واقعاً شما را به سمت آن می کشاند. بنابراین حدس می‌زنم در چهار سال گذشته به سطح معینی یا مثلاً استاندارد نوشتن عادت کرده‌اید. و این، من حدس می‌زنم که این استانداردی است که باید به دنبال آن باشید. من فکر می‌کنم این یک موهبت است، خوب، نه در لباس مبدل، این یک موهبت است، زیرا فقط استانداردی را که شما به آن جذب می‌شوید بالا می‌برد، زیرا این چیزی است که به آن عادت کرده‌اید. بنابراین من نمی دانم. حدس می‌زنم وقتی هر پروژه‌ای بیاید، و هر فیلمنامه‌ای سر راهم بیاید و من یک کتاب خوانده باشم، می‌توانم اینطور بگویم: 'من این را دوست دارم، این را دوست ندارم، این را دوست ندارم، این را دوست ندارم، این را دوست ندارم'، زیرا من به دریافت سطح خاصی از چیزها عادت کرده ام.

شما کارگردانان زیادی در طول فصل داشته اید. من فکر می کنم قابل توجه ترین قسمت هایی است که پیتر ولر کارگردانی کرده است. پیتر، به هر دلیلی، او واقعاً می‌داند که چگونه به شخصیت و جاذبه‌های احساسات ضربه بزند. بنابراین من کنجکاو هستم، با همه اینها، شما به عنوان یک بازیگر چه چیزهایی را از طریق کارگردانان مختلفی که شانس همکاری با آنها در طول آخرین کشتی را داشته اید، یاد گرفته اید؟

پیتر بسیار کارآمد است، که من آن را دوست دارم. پل هولاهان را هم خیلی دوست دارم. از کار با پل بسیار لذت بردم. چند کارگردان زن هم بودند که خیلی عالی بودند، مثلاً فکر می‌کنم یکی از آنها که خیلی دوستش داشتم قسمت سوم بود و خدایا، اسمش در حال حاضر به من اشاره می‌کند. به من خواهد رسید. ولی فکر کنم قسمت سوم بود او هم خیلی خوب بود، من او را خیلی دوست داشتم. اما در مجموع، کارگردانان ما بسیار خوب بوده اند. و من فکر می کنم، چه چیزی یاد می گیرید؟ من فکر می کنم بزرگترین چیزی که یاد می گیرید این است که با سبک هر کارگردانی سازگار شوید. منظورم این است که آنچه برای یک کارگردان موثر است ممکن است لزوماً برای دیگری کارساز نباشد، بنابراین باید باز و انعطاف پذیر باشید. بنابراین، این قطعاً بزرگترین چیزی است که من یاد گرفته‌ام، این است که من باز و انعطاف‌پذیر باشم، و وقتی مدیران آنجا هستند و تمام تلاش خود را می‌کنند تا کارها را انجام دهند، شما فقط می‌خواهید با آنها حرکت کنید و به عنوان یک تیم کار کنید. و کاری کنید که همه چیز به آرامی اجرا شود.

آیا تا به حال خود را می بینید که روی صندلی کارگردانی قدم می گذارید؟ کارگردانی کارگردان اصلی باشد یا حتی کار واحد دوم؟ بدلکاری؟

از هم اکنون؟ شاید نه. الان نه. من بیشتر به آن علاقه دارم، چند داستان شخصی خودم را با دوستان استرالیایی با استعدادم دارم. یک دوست واقعا خوب خاص من به نام شین ابس وجود دارد که قبلاً چند فیلم با او بازی کرده ام و سه فیلم داریم که به نوعی با هم همکاری کرده ایم. اما بیشتر از آن، در حال حاضر بیشتر به داستان و جنبه نوشتاری آن مربوط می شود. اصلا علاقه ای به کارگردانی ندارم با استعدادترین کارگردانی که من می شناسم همین آقا، شین است. شین ابس. او دوست خوب من است. بنابراین من در حال حاضر واقعاً به آن علاقه ندارم. بیشتر به بازیگری مربوط می‌شود، و بیشتر درباره داستان‌ها، و فیلمنامه‌هایی که دوست دارم ببینم جلوتر می‌روند و بلند می‌شوند.

می دانی که من هنوز هم می خواهم ببینم تو و اسکات ادکینز در چیزی جفت می شوند!

[خنده] ما چند بار صحبت کرده ایم. او در واقع به من زنگ زد، فیلم چه بود؟مرد تصادف. اما من در دسترس نبودم، من سوار بودم، مشخصاً در آخرین کشتی. اما صادقانه بگویم، اسکات از زمانی که تلفنی صحبت می کردیم، پسر دوست داشتنی است. اما نمی‌دانم این مسیری است که می‌خواهم بروم یا نه. من فقط نمی دانم. من واقعا ندارم. می‌دانم که این نوع هنرهای رزمی را دارم، اما نمی‌دانم. من در حال حاضر در یک مکان خنده دار هستم. فکر می‌کنم به دنبال مطالب بیشتر از نوع رابطه هستم، نه لزوماً رابطه زن و مرد، بلکه مانند پدرها، فرزندان. نمی دانم این چیست. شاید پنج سال می‌گذرد، بنابراین چهار سال در نمایشی مانند THE LAST SHIP، که در آن همه اکشن‌های سنگین، اسلحه‌های سنگین، و سپس با آشفتگی احساسی در جریان بود. من واقعاً مطمئن نیستم که بعداً کجا می خواهم بروم. من حدس می‌زنم که دارم روی آب‌ها قدم می‌زنم، اما هی، هرگز نمی‌دانی. چیزی با اسکات می تواند بسیار جالب باشد. اما در این مرحله، نمی دانم کجا می خواهم بروم. فقط واقعا مطمئن نیستم

خوب، در واقع، من فکر می کنم شما در نهایت هیو جکمن بعدی خواهید بود. اما می دانید، این فقط نظر من است.

بیایید آن را محقق کنیم! این واقعا خوب خواهد بود! بله من خیلی دوست دارم که! این نقشی است که من [بر عهده می‌گیرم]. و باور کنید یا نه، این فیلم فرانچایز ابرقهرمانی مارول مورد علاقه من است، هر چه می خواهید اسمش را بگذارید. من در مورد بقیه زیاد بزرگ نیستم. من از آنها مهم نیستم، اما به دلیل تاریکی و آشفتگی درونی و اینکه چقدر سخاوتمندانه و احساساتی بود، به خصوص لوگان، و رابطه با دختر کوچک. این فقط شگفت انگیز بود. چیزی شبیه به آن، من می توانم به آن نگاه کنم و بگویم: 'اوه خدای من.' من آن فیلم را احتمالاً سه بار، چهار بار قبلاً دیده‌ام، و به معنای واقعی کلمه می‌توانم بروم و بنشینم و دوباره آن را از ابتدا تا انتها تماشا کنم، مشکلی نیست. فقط برای من، این یک فیلم شگفت انگیز است. فیلم فوق العاده مورد علاقه من، فیلم ابرقهرمانی تمام دوران.

من آن فیلم را دوست دارم. و به همان دلایلی که شما گفتید. تاریکی و آشفتگی عاطفی و درگیری درون. این همان فیلمی است که شما به عنوان یک بازیگر واقعاً می خواهید دندان خود را در آن فرو کنید. جناس را ببخش

کاملا. اوه کاملا. آره کاملا!

گوش کنید: برن فاستر در مورد به یاد ماندنی ترین غذای آماده از آخرین کشتی صحبت می کند

با پایان یافتن آخرین سفینه این یکشنبه شب، در حالی که می‌نشینید و به زمان فیلم‌برداری خود فکر می‌کنید، و زمانی که استیون آن را برای همیشه در پس‌تولید داشت، زیرا بسیار بسیار سنگین پس از تولید است. CGI بسیار زیادی در اینجا در حال انجام است، و با کالیبر نمایشی که به طور مداوم پخش می شود، زمان بیشتری برای ایجاد آن نیاز است. اما اکنون که همه چیز در یکشنبه شب به پایان می رسد، همانطور که به زمان خود فکر می کنید، به یاد ماندنی ترین چیزی که از این تجربه حذف می کنید چیست؟

اوه وای. اگر بتوانم تجربه را بگویم. این باید روابط باشد. باید لحظه‌های نشستن باشد که کوین مایکل مارتین مرا به شدت بخنداند شکمم درد می‌کند. باید به داستان های Jocko Sims گوش داد. نشستن با تراویس [ون وینکل] و بریجت [ریگان]. تماشای تراویس و بریجت تماشای رقص جودی با موسیقی سر صحنه و سپس به معنای واقعی کلمه زدن سوئیچ و صد در صد آزیما بودن. و من فکر می‌کنم آن حلقه خاص، از کوین تا جوکو، بریجت، تراویس و جودی... آن حلقه خاص، فکر می‌کنم بیشتر خاطرات خوب و لحظات بین آن‌ها، لحظات قبل و بعد از عمل و احساسات پس از آن، آنجاست. به خصوص، لحظه‌ای بود که … نمی‌دانم می‌دانی یا نه، اما زمانی بود که پایم در قسمت چهارم منفجر شد. این لحظه بسیار مهمی بود زیرا ما در واقع آن صحنه را بداهه ساختیم و این اولین باری بود که واقعاً به ما اجازه داده شد که برویم و آن را بداهه بداهه کنیم. و سپس باد کرمپ و کیتی سواین پس از تماشای مانیتورها از چادر بیرون آمدند و هر دو گریه می کردند. بنابراین این صحنه در ابتدا برای مدت طولانی تری به طول انجامید و بدیهی است که به اندازه یک نمایش 44 دقیقه ای کاهش یافته است تا در تلویزیون جا شود. بنابراین آنها از کل صحنه در آنجا استفاده نخواهند کرد، هر آنچه را که ما بداهه کردیم، اما آنها از یک تکه کوچک سریع از آن استفاده کردند. آن لحظه خاص با ما چهار نفر در آنجا، تجربه ای است که قبل و بعد از آن به یاد خواهم آورد. همه کاملاً متعهد بودند و همانطور که گفتم، فقط تمام لحظات دیگر از جوکو تا کوین، تراویس ... فقط همه با هم بودند و خنده ها، اوقات خوش.

یادم می‌آید یک بار به بچه‌ها گفتم و یادم می‌آید که به سمت یکی از صحنه‌های صحنه می‌رفتیم و همه می‌خندیدیم و واقعاً اوقات خوبی را سپری می‌کردیم و به آنها گفتم: «بچه‌ها، می‌دانید یک روز این ماجرا تمام می‌شود؟ ما همیشه اینجا هستیم، یک جورهایی آن را بدیهی می دانیم، می خندیم، احمق هستیم، غر می زنیم، سر صحنه می رویم، از مجموعه خارج می شویم، به خانه می رویم، می آییم... اما این را می بینید، چه ما الان انجام می دهیم؟» و من نگاه کردم و همه حالشان عالی است، همه لبخند می زنند و می خندند، و گفتم: 'این یک روز تمام می شود و ما به گذشته نگاه می کنیم و این لحظات را به یاد می آوریم.' لحظه ای سکوت برقرار شد.

مثل این بود که از یک فیلم بیرون کشیده شده باشند، اما یک لحظه سکوت برقرار شد، اما آنها اینطور گفتند: 'آره، درست می گویی، حق با توست.' فکر می‌کنم کوین آخرین باری که او را دیدم این را به من گفت. او گفت: 'یادت هست این را گفتی؟' و من گفتم: 'آره، یادم هست که این را گفتم، رفیق. یادم هست که این را گفتم.» اینها تجربیاتی هستند که من به یاد خواهم داشت و آنها را گرامی خواهم داشت. و بله، همه آنها با من خواهند بود، هیچ کس نمی تواند آنها را از من بگیرد زیرا آنها خاطرات من هستند و آنها چیزهایی هستند که من به شدت آنها را حفظ خواهم کرد.

بریجت ریگان و برن فاستر (l. to r.) در The LAST SHIP

بنابراین شما شخصاً در فرآیند ساخت آخرین کشتی چه چیزی در مورد خود یاد گرفتید؟ شما با فیلم‌ها، سریال‌های تلویزیونی، چیزهای تک‌تک‌این‌جا پریدید،اوزیریس چایلد، نیروی اعدام،حداکثر مجازات،روزهای زندگی ما، اما با THE LAST SHIP چه کردید، چه چیزی در مورد خودتان یاد گرفتید که اکنون می توانید در پروژه های آینده خود پیش ببرید؟

اوه، من در مورد خودم چه یاد گرفتم؟ من نمی‌خواهم این راه را اشتباه بگیری، دبی، اما من یاد گرفتم و به‌ویژه از آخرین کشتی، یاد گرفتم که ظرفیت بیشتری دارم. که من می توانم ... زیرا در این حرفه شما گاهی اوقات خودتان را حدس می زنید. شما مانند 'اوه، می دانید.' اما احساس می‌کردم که در آخرین کشتی هستم، این واقعاً به نوعی این باور را تقویت کرد که چیزهای بیشتری در راه است. اینکه مرحله بعدی در راه است، سطح بعدی، مرحله بعدی، مرحله بعدی، من نمی دانم. اما به یک معنا چیزهای بیشتری وجود دارد. بنابراین یاد گرفتم که توانایی کارهای خیلی بیشتری دارم و در راه است و چیزهای خوبی در راه است. آنها چه هستند؟ نمی‌دانم، اما الان چنین احساسی دارم. من دقیقاً همین احساس را دارم. حدس می‌زنم می‌توانید در این بخش از زندگی‌ام از من نقل قول کنید، جایی که این احساس من در مورد آخرین کشتی است و حدس می‌زنم، خواهیم دید که با آن چه اتفاقی می‌افتد. من نمی دانم. خواهیم دید.

خوب، من چیزی می دانم که همه منتظر آن هستند و می دانم که نمی توانم برای دیدن آن صبر کنم،کلید اول. شما در پراگ شلیک کردید. شما باید با رندی [کوتور] که یک معشوق مطلق است کار کنید.

او فوق العاده است مرد دوست داشتنی مرد دوست داشتنی، دوست داشتنی.

در مورد چه چیزی می توانید به من بگوییدکلید اولزیرا این دوباره وارد ژانر علمی تخیلی می شوداوزیریس چایلدانجام داد؟ آیا هیچ ایده ای دارید که چه زمانی قرار است پس از تولید خارج شود و در مرحله توزیع قرار گیرد یا قرار است دوباره یک دوره جشنواره برگزار شود؟

آره آره. من نمی دانم. من به نوعی از جریان آنچه در حال وقوع است دور مانده ام. من می دانم که چند ماه قبل زمانی که در استرالیا بودم مقداری ADR برای آن انجام دادم. نمی دونم قراره صداش بشه یا نهکلید اولیاکد آلفا. در ابتدا به آن می گفتندکد آلفا، سپس آن را بهکلید اولو آخرین چیزی که من شنیدم این است که نام به دوباره برمی گرددکد آلفا. بنابراین من نمی دانم چه زمانی قرار است منتشر شود. می دانم که به زبان چک دوبله شده است، که به این معنی است که نوعی انتشار چک اروپایی وجود خواهد داشت. تا چه حد، من نمی دانم. نمی‌دانم آن‌ها ابتدا آن را در اروپا منتشر می‌کنند و از پشت آن مقداری خوراک دریافت می‌کنند و سپس آن را به اینجا می‌آورند. اما، به شدت مبتنی است… کل فیلم به شدت حول محور شخصیت من است. من می دانم که آنها در حال ساخت جلوه های ویژه هستند، بنابراین من واقعاً امیدوارم که جلوه های ویژه عدالت فیلم را انجام دهند زیرا به عنوان یک بازیگر، من واقعاً به فیلمنامه متعهد هستم و فکر می کنم این همان چیزی است که قرار است به آن برسد، جلوه های ویژه واقعا خوب ساخته شده اند، این یک فیلم کوچک زیبا خواهد بود. اما همین است، نمی دانم چطور شد. رفتم آنجا، کارم را در حد توانم انجام دادم و همه را همانجا گذاشتم. من تهیه‌کنندگان را می‌شناسم، به‌ویژه تهیه‌کننده چک، میلان فردریش، او با آنچه که دارد، بر روی ماه است. من فقط منتظر دیدن پروژه تمام شده هستم.

بنابراین من نمی دانم که آیا عالی خواهد بود یا خیر. نمی دانم درست می شود یا نه. نمی دونم بد میشه یا نه من فقط ایده ای ندارم. بنابراین من حدس می زنم که ما فقط باید صبر کنیم و ببینیم. ارزش تولید بسیار خوبی بود. خدمه چک شگفت انگیز بودند. تعدادی از بازیگران چک حضور داشتند، پسری به نام پرون بود و من حتی قصد ندارم نام او را امتحان کنم. او یک بازیگر فوق العاده بود. سابینا روژکووا، بازیگر جوان اهل چک، یک ستاره بود. او شگفت انگیز بود. کار کردن با رندی عالی بود، او مرد فوق العاده ای است. و آنها احترام عمیقی برای هنر در زبان چک و فیلمبرداران، کل گروه داشتند، آنها واقعاً استقبال می کنند و به روند بازیگران احترام می گذارند. آنها صداقت زیادی دارند و با کاری که تولید می کنند استاندارد بالایی دارند. می‌توانستم آن را وقتی ببینم که گاهی اوقات به چیزهایی که آنها روی مانیتور می‌گرفتند نگاه می‌کردم و عالی به نظر می‌رسید. اما همانطور که قبلاً گفتم، من فقط امیدوار هستم که جلوه‌های ویژه‌ای که باید اجرا شوند با سطح بالا و استاندارد بالا ساخته شوند تا مکمل همه چیزهای دیگر در فیلم باشند. این یک فیلم علمی تخیلی نیست. این بسیار رابطه انسانی مبتنی بر آن عنصر علمی تخیلی است که گاهی ظاهر می شود. اما بیشتر به شخصیت‌ها و رابطه بین مارتین فل که من نقش او را بازی می‌کنم، و دخترش و همسرش و او می‌پردازد که سعی می‌کنند آنچه را که اتفاق می‌افتد کنار هم بگذارند، زیرا او به یاد نمی‌آورد. توضیح دادن آن برای من بسیار سخت است، بنابراین می‌خواهم آن را بدون ارائه داستان کنار بگذارم. اما وقتی دیدی بهم بگو دوستش داری یا نه.

من نمی توانم صبر کنم. میدونی که من هر کاری که انجام میدی میبینم.

خدایا خیلی ممنونم!

برن فاستر

و باید از شما بپرسم که وضعیت کمر و شانه شما بعد از عمل چگونه است؟

داره خوب میشه بله، نه، خوب بود. بازو خوب می شود، شانه ها بعد از آن جراحی خوب می شوند. دوباره شروع به قوی شدن می کند و شروع به افزایش اندازه به سمت دیگر، بازوی دیگر می کند، زیرا بعد از جراحی از بین می رود. پشتش خوبه سخت تمرین میکنم ما امروز فقط قبل از ناهار امروز صبح تمرین می کردیم. من به همه چیز برگشتم من دوباره به جیو جیتسو، به تای کوان دو، موی تای ... بوکس برگشتم. من احساس خیلی خوبی دارم تمرینات قدرتی که انجام می دهم، قوی تر و آماده تر می شوم و همه چیز خوب است. بنابراین بدن همانطور که باید جمع می شود.

آیا در حال حاضر چیزی در بشقاب وجود دارد که به آن نگاه می کنید یا فقط می خواهید صبر کنید و مدتی را با نوزاد جدید و همه اینها بگذرانید و یک مرد خانواده باشید؟

من می خواهم سال جدید را با چیزهای خوب شروع کنم. فکر می کنم تقریباً یک ماه است که از استرالیا برگشته ام. بنابراین باید به اینجا بروم و چند جلسه برای گرفتن نمایندگی جدید در اینجا در ایالات متحده داشته باشم، که انجام دادم، که عالی است. و بنابراین به نوعی شروع تازه و راه اندازی مجدد خودم است. بنابراین من واقعا مشتاقانه منتظر آن هستم. ما اکنون به روز شکرگزاری و تقریباً کریسمس می رویم، بنابراین همه چیز برای سال شروع به پایان می کند، که اشکالی ندارد. اما بله، من واقعا مشتاق هستم که توپ را به دست بیاورم و ببینم سال جدید چه چیزی را به اینجا می‌آورد، که قصد دارم با هر چیزی که به دست آوردم به آن ضربه بزنم.

حالا می دونم که نمی تونی در مورد آخرین اپیزود یکشنبه شب آخرین سفینه به من چیزی بگی، به جز اینکه من لبه صندلی ام خواهم بود، ناخن هایم را می جوم و قلبم را می گیرم چون خواهم بود. من مشکوکم که آماده ایست قلبی هستم..

درست. آره. آره. اما این کار را نکن! بدون ایست قلبی!

در فینال چه خواهید کرد؟

من تماشا خواهم کرد و همچنین با همه در توییتر خواهم بود. من قطعا سعی خواهم کرد سواحل شرقی و غربی را انجام دهم. من برای هر دو آنجا خواهم بود. تمام تلاشم را می کنم. نه، من آنجا خواهم بود. من آنجا خواهم بود. تنها چیزی که می تواند جلوی من را بگیرد این است که همسرم بچه ما را به دنیا بیاورد که ظرف چند هفته آینده موعد تولد است.

می دانم که اگر شب آخر آنجا نباشی، هواداران دیوانه خواهند شد. اما فکر می کنم بچه در اولویت است.

این تنها چیزی است که مرا با خود می برد، اما به غیر از آن من آنجا خواهم بود.

من نمی توانم به اندازه کافی از شما تشکر کنم، برن. این یک شادی مطلق و مطلق بوده است.

و از دبی نیز بسیار متشکرم، که همیشه در تماس بودید و همیشه از نمایش و هر کاری که انجام داده‌ام حمایت کردید. من صمیمانه از آن قدردانی می کنم.

انتخاب سردبیر

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما