اندی سرکیس اکنون ثابت می کند که در پشت لنز و همچنین در مقابل آن نیرویی است که می توان با آن در نظر گرفت و اولین کارگردانی خود را با BREATHE انجام داد. سرکیس، فیلمی شیرین و نفیس، با زیبایی و احساسات BREATHE مجذوب خود میشود. اجراهای کلر فوی و اندرو گارفیلد حذف نشدنی هستند در حالی که شیمی آنها از جدول خارج شده است. اگر شنیدید که نام یکی یا هر دوی آنها صبح نامزد اسکار می شود، تعجب نکنید.
بر اساس داستان واقعی رابین و دایانا کاوندیش، ما برای اولین بار در سال 1958 این زوج را ملاقات کردیم، زیرا آنها برای اولین بار در یک مهمانی باغ اواخر دوره استعمار با تنیس، کروکت، و سیاستمداران در کنیا ملاقات کردند. رابین، یک توزیع کننده برگ چای، بلافاصله با دایانا و او با او (اگرچه او سخت بازی می کند) مورد ضرب و شتم دایانا قرار می گیرد. پس از ازدواج، این زوج در کنیا هستند، جایی که رابین در آنجا کار می کند، زمانی که آنچه او معتقد است آنفولانزا بسیار بدتر شده است. او به فلج اطفال مبتلا شده است.
این زوج که از گردن به پایین فلج شده اند، به انگلستان منتقل می شوند، جایی که رابین در بیمارستان بستری است. تحت مراقبت پزشکانی که معتقدند این زوج باید سرنوشت رابین را بپذیرند که در بستر بستری، فلج و بستری شدن با دستگاه تنفس در بیمارستان تا پایان عمر (که پزشکان ادعا می کنند تنها سه ماه طول می کشد)، رابین دست به خودکشی می زند. دیانا که از وضعیت یا وضعیت روانی رابین دلسرد نشده، مصمم است به عنوان یک خانواده زندگی کند که اکنون شامل یک پسر جوان است که قبل از بیمار شدن رابین باردار شده است.
دایانا با مبارزه با مدیریت بیمارستان، پزشکان و رابین، امید و تمایل به زندگی در درون رابین را باز می گرداند و راهی برای بازگرداندن او به خانه و مراقبت از او پیدا می کند تا حد زیادی به لطف دوست آنها، استاد دانشگاه آکسفورد، تدی هال. تدی و رابین با ذهنی مکانیکی و تا حدودی یک قلع و قمع و مخترع، با هم شروع به اختراع و ایجاد اختراعات و راه حل هایی می کنند (از جمله ویلچر با ماسک تنفسی داخلی) که به رابین اجازه می دهد بنشیند، نوعی تحرک داشته باشد، و حتی به دیگران سفر کند. قاره ها. قابل ذکر است که ویلچری که تدی در ابتدا ایجاد کرد، نه تنها اولین مورد از ده ارتقاء ساخته شده برای رابین در طول سال ها تا زمان مرگ او در سال 1994 بود، بلکه نمونه اولیه دستگاه هایی از این نوع در سراسر جهان بود.
داستان رابین و دایانا کاوندیش خود شگفت انگیز است. و چه نامه عاشقانه ای توسط تهیه کننده جاناتان کاوندیش به والدینش. فیلمنامه که توسط بیل نیکلسون نوشته شده، تقریباً جادویی است زیرا می توان قلب و احساسات نشاط آور داستان را نه تنها در دیالوگ بلکه در شخصیت ها احساس کرد. صداقت و صداقتی وجود دارد که هم در فیلمنامه و هم در اجراها نفوذ می کند و هر گونه حس حمایت یا بدبینی را به چالش می کشد. با تسخیر روح واقعی 'لب بالایی سفت' بریتانیای مستعمره، هر شخصیت از ابتدا تا انتها با این ویژگی آغشته است. نیکلسون فیلمنامه را با سبکی و خنده در رویکرد کاوندیش به زندگی پر می کند که سپس سرکیس و فیلمبردار رابرت ریچاردسون به زیبایی به صورت بصری جابجا می کنند. یک دوگانگی به زیبایی ساخته شده در کنار یک بیماری وحشتناک. اما این اجراها هستند که هر یک از این افراد خاص را که ما با آنها ملاقات می کنیم زنده می کنند.
قابل توجه این است که فیلمنامه ما را با بیماری و پیامدهای آن سنگین نمی کند. وقتی سرکیس و نیکلسون در متن کل فیلم نگاه میشوند، به نقطه بیماری و فلج و معضل پزشکی ناشی از آن میرسند، اما بخش عمدهای از فیلم را صرف جشن گرفتن زندگی میکنند. پهنای باند تونالی بادی و روشنی وجود دارد که طراوت بخش است. بسیاری از کارگردانان ممکن است ترجیح داده باشند در 'تراژدی' بیماری غوطه ور شوند، اما سرکیس و نیکلسون نه. با این حال، یک صحنه کلیدی مربوط به یک واحد پزشکی آلمانی است که در آن بیماران همه در ریههای سفید درخشان، فولاد ضد زنگ و آهنی آینهای هستند که فقط سرشان قابل مشاهده است، همگی مانند چیزی آیندهنگر و بیگانه روی هم چیده شدهاند، یا چیزی که ممکن است در جودوروفسکی پیدا شود. این فیلم، حتی خود را به این حس تبدیل میکند که از دوران رژیم نازی هیتلر بهعنوان یک چیز پیچیده است. بعد از اینکه رابین وارد اتاق شد و سپس رابین، دایانا و تدی بیرون آمدند و صدایی در اتاق شنیده نشد، سکوت در اتاق تکان دهنده و دلخراش است.
تام هالندر با بازی دوگانه در نقش برادران دوقلوی دایانا و دوستان کاوندیش، بلاگس و دیوید، چیزی جز شگفت انگیز نیست. متوجه میشوید که توانایی هلندر در خلق و ایجاد دو شخصیت متمایز را دو چندان میکنید، اما با اخلاق مشترک قلبی، عشق، دوستی، مهربانی، شگفتانگیز است. چه او در صحنههای احساسی کلیدی مقابل خودش بازی کند یا با فوی، گارفیلد و بونویل درگیر شود، اصالت و صداقت هالندر اوج میگیرد. این همان منطقه ای است که در آن سرکیس از جادوگری یکپارچه فناوری استفاده می کند و این کار را با تأثیرات عالی انجام می دهد.
و صحبت از هیو بونویل، چه لذتی دارد! او ماهیت یک استاد و شیطون علمی را با شکوهی دوست داشتنی تسخیر کرد و به لطف شادی استادانهای که گاهی اوقات احساس میشد و سرگرمکننده بود، در برخی از صحنههای خاص، نشاط بصری بیشتری را اضافه کرد.
حیرت هولناک دکتر خان آمیت شاه هنگام درگیر شدن با دکتر انتویستل جاناتان هاید کاملاً لذت بخش است. و البته دکتر آیتکن اثر استفن مانگان نه تنها ادراکات پزشکی آیندهنگر معلولان را ارائه میکند، بلکه به لطف کارگردانی سرکیس، صحنههای زیادی را میبینیم که او خود را در یک زمین بازی با رابین گارفیلد قرار میدهد. نه به پایین نگاه کردن یا خم شدن، بلکه در واقع هم سطح چشم. به صورت استعاری زیاد صحبت می کند. اما هرگز بیشتر از یک بازی شطرنج که رابین از آیتکن درخواست می کند، برابری استعاری را بیشتر نمی بینیم. ما نه تنها با یک حرکت دیگر قبل از 'مات چک' روبرو می شویم، بلکه دو مرد با هم در حال بحث در مورد یک چیز مشترک ما هستند - مرگ. در آن لحظه آنها واقعاً در بسیاری از سطوح برابر هستند. و البته، اینجاست که ما باید جعبه های دستمال کاغذی را بشکنیم.
اما این گارفیلد و فوی هستند که از ابتدا تا انتها توجه ما و قلب ما را جلب می کنند.
توجه به جزئیات هم در فیلمنامه و هم در دیالوگ و سپس تحقق بصری آن برجسته است. ما به دنیای شاداب عاطفی دایانا و رابین خوش آمد می گوییم و به لطف کار دوربین نفس گیر رابرت ریچاردسون (مخصوصاً آنتن ها و جرثقیل ها با غروب خورشید و تصویری با صفحه نمایش عریض از صحنه های بصری و سپس ECU متضاد صورت گارفیلد) از نظر احساسی غوطه ور می شویم. در هر لحظه طراحی داستانی لنز یکی از اجزای کلیدی برای نفس کشیدن است زیرا ریچاردسون و سرکیس فیلم را با زوایای باز و چشم اندازهای وسیع باز می کنند، اما تصاویر دایانا و رابین را از هم جدا نگه می دارند و در نهایت آنها را در همان قاب در آفریقا می پیوندند، جایی که همه چیز حتی بزرگتر می شود. دامنه زندگی و شادی و احساس می کنیم آنها یکی می شوند. اما هنگامی که رابین دچار فلج اطفال می شود، تصاویر شروع به تقسیم این دو می کنند زیرا رابین گوشه گیرتر می شود و آرزوی مرگ می کند. کادربندی به کلوزآپ تبدیل می شود و در مورد رابین، ECU روی چشم، لب ها، تراشه، قطعات تنفسی. با این حال، همانطور که ما عزم دایانا برای زنده ماندن رابین را می بینیم و تلاش هایی که او برای دادن زندگی به او انجام می دهد تا او را به زندگی وادار کند، دوربین شروع به گسترش می کند. فریمها شامل دایانا و رابین میشوند و سپس بیشتر میشوند تا سیستم پشتیبانی باورنکردنی دوستانی که آنها را احاطه کردهاند را در خود جای دهند.
جایی که اندی سرکیس غافلگیر می کند، تصدیق ضمنی او به اهمیت صدا است. بنابراین بسیاری از کارگردانان اغلب قایق را با صدا از دست می دهند، اما نه سرکیس. هرگز صدای تنفس ماسک را نمی شنویم (بلکه برای زمانی که سگ دوشاخه را می کشد یا در آفریقا وقتی تنفس کوتاه می شود). ضربان قلب فیلم است. در لحظاتی که صدای دستگاه تنفس قطع میشد، قلب و نفسهایم هم قطع میشد، با این باور که آن لحظه پایان شادیای است که در زندگی خانواده کاوندیش شاهد آن بودیم. اما پس از آن، این اتفاق نیفتاد و لحظهای که صدای ماسک تنفسی دوباره شروع شد، نفسهای خودم هم همینطور. Sound ابزار بسیار قدرتمندی است و به خاطر کارهای مثال زدنی خود، سر ویراستاران صدا، Ian Wilson و Becki Ponting است.
اما دست در دست صدای محیط، دستگاه تنفس و دیالوگ، امتیاز است. یک آهنگ ملودیک زیبا که سبک، درخشان و سرگرم کننده است. حتی در تاریک ترین لحظات بیماری از شنیدن آهنگ Nitin Sawhney احساس خوشحالی می کنیم. سازهایی وجود دارد که مانند مثلث و آهنگهای موسیقی عجیب و غریب به نظر میرسند که فقط روحیه را شاد و سرحال نگه میدارند و به بینگ کرازبی و گریس کلی اجازه میدهند که قلب را سریعتر بزنند و آبرسانیها را با «آهههای جمعی از فیلمهای کلاسیک در اینجا بیاورند.» عشق حقیقی'. تا جایی که من می دانم، این اولین فیلمی است که از آن آهنگ خارج از کاربرد اصلی آن در «جامعه عالی» استفاده می کند. و واقعاً چه آهنگ عالی است که داستان رابین و دایانا کاوندیش را روایت کند.
نادیده گرفتن طراح تولید، جیمز مریفیلد، نادیده گرفته خواهد شد. کار فوق العاده طراحی نه تنها برای دوره های مختلف، بلکه برای کشورهای مختلف، امکانات مختلف - بیمارستان انگلیسی 1960، بیمارستان بوش، خانه کاوندیش و اینکه چگونه در طول سال ها احساس یک خانه را به خود گرفت و سرمایه گذاری های رابین نتیجه داد. آسایش خانواده، مرکز پزشکی آلمانی خانه مرگ آیندهنگر، صحنههای مهمانی هم در خانه کاوندیش و هم در اسپانیا، و البته مهمانی باغ پوسته بالایی که در آن رابین و دیانا برای اولین بار ملاقات میکنند. مریفیلد استاد جزییات و جزئیات دقیق است. فقط نگاهی به آثار او در دنیای پررنگ صورتی و قرمز تقریباً کارتونی Regency 'آستن لند'، قطعه ی تحت تاثیر دوره 'افی گری' و البته 'راک برایتون' بیندازید. همه به آن جزئیات کوچک طراحی تکیه می کنند، چیزی که مریفیلد برای نفس کشیدن به ارمغان می آورد.
در BREATHE تفسیرهای ضمنی زیادی درباره انسانیت وجود دارد. رویکرد ما به زندگی، به یکدیگر، به معلولان، به پزشکی. این فیلم مدتها پس از بسته شدن پرده با شما میماند و علاوه بر اینکه فیلمی شایسته جایزه است، خوراکی برای فکر و قلب شما میدهد.
BREATHE باعث می شود که بخواهید بیشتر از نفس کشیدن انجام دهید. این باعث می شود که شما بخواهید زندگی کنید.
به کارگردانی اندی سرکیس
نوشته ویلیام نیکلسون
بازیگران: اندرو گارفیلد، کلر فوی، تام هالندر، هیو بونویل
توسط دبی الیاس، بررسی 10/10/2017
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB