بیلی بچه

نویسنده: دبی لین الیاس

جنیفر بیلیمدتهاست گفته می شود که شما هرگز نمی دانید ایده عالی بعدی شما از کجا می آید. این به ویژه در مورد جنیفر وندیتی صادق است که اولین کارگردانی خود را در LAFF با پرتره مستند خود از BILLY THE KID انجام داد. جنیفر در مکانی در دبیرستانی در روستایی مین که نوجوانان را به عنوان بازیگران اضافی برای فیلم کوتاه کارتر اسمیت «Bugcrush» انتخاب می‌کرد، تصادفاً به بیلی پرایس برخورد کرد.

جنیفر که برای چند روز به یادگار نشسته بود، به گروه‌های مختلف شخصیت‌هایی که در کافه تریا مدرسه نفوذ کرده بود، توجه کرد و خاطرنشان کرد که به ندرت، اگر هرگز، این دو نفر با هم ملاقات، مخلوط یا با هم ترکیب می‌شوند. (به طور جدی شک دارم که اوضاع در دوران دبیرستان خودش متفاوت باشد. می دانم که در دوران من هم همینطور بود.) اما وقتی آنها این کار را کردند، جالوت ها با ظلم و پستی عمدی داوودها را انتخاب کردند. جنیفر اینگونه بیلی را پیدا کرد. خودش در خلوت نشسته بود، روزی رسید که بیلی قربانی چند ضرب و شتم شد. جنیفر پسری کمی عجیب و غریب که توسط معلمانش به عنوان «ناتوانی عاطفی» توصیف می‌شود و با «احتیاط بسیار» و نیاز او به یک «محیط آموزشی خاص» رفتار می‌کند، جنیفر واکنش‌های نامطلوب و منحصربه‌فرد بیلی به موقعیت را تماشا می‌کند و در شخصیت و شخصیت او غرق می‌شود. در واقع او را در «Bugcrush» انتخاب کرد.

اما جنیفر حتی پس از پایان کارش در «Bugcrush» نتوانست بیلی را از ذهنش دور کند. این وسواس او را مجبور کرد که به مدرسه برگردد و فیلم خود را از بیلی تهیه کند و به این ترتیب، BILLY THE KID متولد شد.

در طول 8 روز از زندگی بیلی، ما از چند تا از افکار و اعمال یک فرد منحصر به فرد مطلع هستیم. در بسیاری از سطوح، به نظر می‌رسد که بیلی نوجوان معمولی شماست که مملو از اضطراب آکنه، عشق توله سگ و فشار همسالان است که اتفاقاً عاشق هوی متال، کاراته و قهرمانان اکشن کمیک و فیلم است. در سطحی دیگر، بیلی بصیرتر و عمیق‌تر از هم‌عصرانش است، واقعیتی که به خودی خود بیلی را به یک «غیرخودی» تبدیل می‌کند. و در سطحی دیگر، او با اشکالی از اختلالات عاطفی و یادگیری دست و پنجه نرم می‌کند، در مواقعی به حدی که حتی مادرش نیز توسط او مجروح شده است، هنگامی که در دوران شیرخوارگی، در حالی که او سعی می‌کرد او را در طول یک حمله مهار کند، به صورت او مشت زد. عصبانیت یک دانش آموز Special Ed، با چشمانی که توجهش را به همه جا معطوف می کند، اما در کار انجام شده، حرکات او به ویژه در راه رفتن چوبی او عمدی هستند، و می توانید احساس ناامیدی و 'نقطه جوش' را در تلاش برای مهار کنید. او ظاهراً تفاوت‌های خود را نادیده می‌گیرد و آن را اینگونه توجیه می‌کند: «من سیاه‌پوست نیستم، من سفیدپوست نیستم، خارجی نیستم... فقط در ذهن متفاوت - مغزهای مختلف، فقط همین»، اما هر چه بیشتر به او گوش دهید، بیشتر حرف‌های او را می‌شنوید. درخواست ضمنی برای پذیرش

به لطف استفاده مؤثر از عکس‌ها، ما بیلی را در حالی ملاقات می‌کنیم که او کارهای روزمره‌اش را با میکروفون و دوربین دنبال می‌کند. در آمیخته با رویدادهای روزانه، چند مصاحبه خاطره انگیز و گویا با معلمان، دوستان و خانواده، به ویژه مادرش که به عنوان بهترین دوست، معتمد و متحد بیلی به تصویر کشیده شده است. با این حال، انسان بیشتر از آنچه گفته نمی‌شود یا چیزهای جانبی است، به‌جای گزاره‌های مستقیمی که گاهی اوقات جایگزین واقعیت می‌شود، توجیه می‌شود. مادرش سعی می‌کند برخی از مشکلات و برداشت‌های بیلی را به‌خاطر غیبت پدری بی‌نقص توضیح دهد، اما هرگز به اندازه کافی قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد و جایی برای سرزنش به نظر می‌رسد، به جز اینجا و اکنون، و در درازمدت، معتقدم بد خدمتی به بیلی به این دلیل که مشکلات واقعی او مورد توجه قرار نمی گیرد و هرگز برای مخاطب توضیح داده نمی شود.

وقتی بیلی درباره کمربند بنفش خود در کاراته لاف می زند، سینه بیلی هنگام پوشیدن گی (یونیفرم کاراته) از غرور متورم می شود، اگرچه علیرغم ذکاوت خودخوانده اش با این ورزش و آیین های آن، به طور نامناسبی در شهر قدم می زند و با پوشیدن لباس به فروشگاه ها و رستوران ها می رود. آی تی. زمانی که بیلی در گیشه خود نیست، لباس اصلی بیلی تی شرت های هوی متال دهه 80 است که او هنگام ملاقات با مردم از آنها به عنوان قطعات مکالمه استفاده می کند و دانش خود را (اغلب به آزار) از یک گروه خاص نشان می دهد. و دوباره، به لطف لنز صمیمی، می توانید نیاز او به تعلق و دوست داشتن را احساس کنید.

شاید تاثیرگذارترین لحظات با اولین عشق بیلی - هدر - باشد. با همان کمرویی و ترسی که همه ما در مقطعی از زندگی خود احساس کرده ایم، احساس می کنید که قلب خود را با او در حالی که اولین بوسه خود را دریافت می کند اوج می گیرد (می شنویم که برای آن رفت و پشت ساختمانی پنهان شد که هنوز دوربینی در آن نصب نشده است. بوسه و خنده شایان ستایش هدر) و تشویق برخی از مردم بزرگسال شهر را برانگیخت. اما، به همان سرعتی که عاشقانه او شکوفا می شود، می میرد. می بینیم که می آید. ما مشکلات را می دانیم. ما خطا را در راه های شتابزده او می دانیم. مادرش هم آن را می‌بیند، اما وقتی می‌خواهد با بیلی در مورد هدر و روابط به طور کلی صحبت کند، به اطرافش می‌چرخد. و بعد از درد دل، دوربین ها مقداری از خشم درونی او را نیز به تصویر می کشند.

پس از یک فیلمبرداری اولیه حدوداً 4 یا 5 روزه، وندتی به مین بازگشت تا به بیلی برسد و او را روی صحنه با گروه کر مدرسه به عنوان تکنواز در خلال کریسمس بیابد. بیلی که ما می بینیم کمی با اعتماد به نفس تر و راحت تر است که از گوش به گوش تابیده می شود، با دوستان شوخی می کند، با خانواده در میان تماشاگران و تشویق های تشویقی در گوش هایش زنگ می زند. این باعث می‌شود که انسان بخواهد بداند در ماه‌های بین دو فیلمبرداری چه اتفاقی افتاده است یا اینکه آیا آن روزهای کم فیلمبرداری نمونه واقعی بیلی واقعاً کیست.

15 دقیقه ابتدایی فیلم مثال زدنی است. یک موضوع جالب - بیلی. تنظیمات عالی یک مادر دوست داشتنی یک پسر فداکار نوار برای انتظارات شما از فیلم تعیین شده است. اما علی‌رغم این تلاش جنیفر وندیتی، BILLY THE KID کمی کوتاه می‌آید – به‌ویژه زمانی که در پرتو رقابت آن در رده مستند مشاهده می‌شود. وندیتی در مصاحبه قبلی اظهار داشت که بیلی و به ویژه این پروژه طولانی را انتخاب کرده است تا بتواند آن را به کسانی که در طول سال ها به او خندیده اند، بچسبد. او برای او 'قدردانی و همدلی بی عارضه ای' احساس می کند. متأسفانه، با بازنمایی هایی که در اینجا نشان داده شده است، این منطق ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد و فقط به علوفه همتایان خود سوخت بیفزاید. خود بیلی اغلب گفته است: 'گاهی اوقات دنیای تخیلی بسیار بهتر از دنیای واقعی است، اما یک تفاوت وجود دارد: تخیل واقعی نیست!' این خیلی درست است. اما ابتدا باید دنیای واقعی را بپذیرید تا خیالی به واقعیت تبدیل شود.

شرکتی در مسابقه مستند، BILLY THE KID یکشنبه، 24 ژوئن، ساعت 19:00 نمایش داده می شود. در لندمارک ریجنت و پنجشنبه 28 ژوئن ساعت 5 بعد از ظهر. در لندمارک

این صفحه را برای دوستی ایمیل کنید

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما