کاوش در قلمرو کمی نادر با آوردن یک داستان واقعی زندگی و افراد واقعی به پرده بزرگ (آخرین بار 'اد وود') که یکی از آنها بسیار زنده است و بسیار بخشی از ساخت BIG EYES، تیم است. برتون به شگفتی و جذابیت مبهوت شده ای که با «ادوارد دست قیچی» نشان داد، باز می گردد. در حالی که از بسیاری جهات با چیزی که در سالهای اخیر از تیم برتون به آن عادت کردهایم، فاصله گرفته است، اما در برخی دیگر، BIG EYES مانند یک دستکش نرم به نظر میرسد.
چند نفر از شما آن پرترههای پرترهای با چشمان بزرگ دهه 60 را به یاد دارید که همه چیز را از پوستر گرفته تا جلد کتاب گرفته تا آویزهای دیواری قابدار گرفته تا اجناس پرطرفدار و جذاب که در سرتاسر خانه پخش میشدند را به یاد دارید؟ از Woolworth تا Wanamaker در همه جا فروخته شدند. در اتاق خواب خودم در خانه دوران کودکی ام، عکس های کین 'چشم های درشت' آویزان بود. کاغذ دیواری بالرین بنفش و تصاویر کین. تصاویری که در چشمانم به شکلی پاک نشدنی حک شده اند. (آن عکس ها هنوز در جایی در خانه بسته بندی شده اند.) اما 'کین' چه کسی بود؟ برای چندین دهه، عموم مردم معتقد بودند که این نقاش به نام والتر کین است که از ناحیه هنری ساحل شمالی در سانفرانسیسکو آمده است. اما آیا واقعا او بود؟ آیا این فروشنده مردی که سریع صحبت می کند، می تواند حساسیت و روحیه ای داشته باشد که با آن چشمان بزرگ دنیا را لمس کند؟
وقتی می شنوید که یک زن پشت هر مرد موفقی وجود دارد، فقط به مارگارت کین فکر کنید. مارگارت، هنرمندی نوظهور، پس از گرفتن دخترش جین و فرار از ازدواج اول بسیار ناخوشایند، راهی سانفرانسیسکو و نمایشگاههای هنری معروف آن شد و در آنجا پرترههای «چشمهای درشت» خود را فروخت و همچنین یک دلار برای کشیدن نقاشی پرداخت. پرتره کودک ذغالی در محل; البته با یک لمس 'چشم بزرگ'. مارگارت به عنوان یک مادر تنها کار سختی بود و برای تامین مخارج زندگی در حالی که تلاش می کرد اشتیاق خود را برآورده کند، مارگارت همچنین به نقاشی شخصیت های قافیه مهد کودک روی تختخواب در یک کارخانه مبلمان محلی کار کرد. اما علیرغم اینکه مارگارت با دخترش بود و رویای خود را دنبال می کرد، تنها بود، بنابراین تعجبی ندارد که ببینیم والتر کین کاریزماتیک او را از پای خود درآورده است که او نیز در خیابان روغن های خود را می فروشد که صحنه های خیابانی پاریس را به تصویر می کشد. اگرچه والتر کین با اکراه اعتراف کرد که یک مشاور تجاری بسیار موفق نیز بوده است، اما والتر کین مارگارت را با داستان های مربوط به روزهای خود در پایتخت های هنری اروپا در جهان هیپنوتیزم کرد، در حالی که اعتماد ضعیف خود را با ستایش استعداد و ارزش او به عنوان یک هنرمند ایجاد کرد.
والتر با وارد شدن به یک ازدواج عجولانه (و بدیهی است که استعداد او را می بیند)، کار تبلیغ کار مارگارت در اطراف ساحل شمالی را بر عهده می گیرد. والتر بدون علاقه گالریداران به ظاهر «چشمهای درشت» وایفیش، یا اینکه نقاشیهای «بچههای دورهگرد کوچک» «توسط یک زن» ساخته شدهاند، همیشه فروشنده ایده جدیدی را دنبال میکند - اجاره فضای گالری در محلی. بار و محل شب، البته روی دیوارهای راهرو حمام. طولی نمی کشد که علاقه برانگیخته می شود و تصاویر شروع به فروش می کنند. همچنین طولی نمی کشد که والتر تشنه توجه به عنوان نقاش این آثار با امضای 'کین' اعتبار می یابد.
با دستکاری مارگارت در حفظ نما که او هنرمند است، هر چه پدیده چشم های بزرگ بزرگتر شود، نقاشی ها و سایر سرمایه گذاری های تجاری پول بیشتری به دست می آورند، والتر قاطع تر می شود که راز هرگز فاش نمی شود مبادا امپراتوری سقوط کند. البته، والتر خود را فریب داده و معتقد است که او هنرمند واقعی است، و در نهایت این آثار را به «کودکان گمشده» که در اروپای پس از جنگ جهانی دوم دید، تشبیه کرد و تحسین او را بیشتر کرد. و در تمام این مدت، مارگارت در پوسته رقت انگیز و تلخ زنی امیدوار، همجنسگرا و پر جنب و جوش که زمانی بود، در داخل دیوارهای استودیوی خود پنهان می شود و چشمان درشت را مانند یک ماشین به صدا در می آورد. بدون هیچ دوستی، بدون زندگی، و هنوز هم حقیقت را از دخترش حفظ کرده است، تنها آرامش او در مجموعه نقاشی هایی است که انجام می دهد که منعکس کننده تضاد و دوگانگی زنی است که او تبدیل شده است، نقاشی هایی که توسط والتر و دیگران به عنوان «هیچ» رد شده اند. ”
اما این فریب و فریب بر جهان و یکدیگر تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ مارگارت در نهایت با یافتن قدرتی که زمانی که جین را گرفت و از شوهر اولش فرار کرد، داشت، دوباره می دوید. این بار تا آخرین جایی که او واقعاً خوشحال بود - هاوایی. اما برای والتر، این پایان کار نیست، و باعث افشاگری ها و نبردی قانونی شد که جهان را تکان داد.
نه تنها به خاطر آشنایی با آثار کین، بلکه به خاطر سالهای کارم در قانون و با توجه به بزرگی مسائل مربوط به «هنرها»، با داستان کین و دعوای حقوقی ناشی از آن آشنا بودم، بنابراین این دایره زندگی برای من در جریان است. لنز تیم برتون فراتر از استقبال و جذابیت است. چیزی که میتوانست ثابت کند که از نظر قانونی در دادگاه یا یک فیلم زندگینامه زیبا در اوایل زندگی یا حتی یک نگاه خارقالعاده به هنر و مالکیت معنوی، نویسندگی و مالکیت، هیچ کدام از اینها نیست، بلکه مجموع بخشهای آنها به لطف تیم فیلمنامهنویسی است. اسکات الکساندر و لری کاراشفسکی. الکساندر و کاراشفسکی که به دلیل پرداختن به مطالب با جنبههای عجیب و غریب آن (به «اد وود» یا «مردی در ماه» فکر کنید)، شهرت دارند، انسانیت و تفسیر اجتماعی را در موضوعات مورد بازی، به ویژه انگها و مشکلات اجتماعی مییابند. زنان و بهویژه زنان مجرد آن دوره با آنها روبهرو میشوند و آنها را در یک داستان جالب و سرگرمکننده با شخصیتهای درگیرکننده و داستانی بزرگتر از زندگی در میآید که میتوان بر اساس آن بنا کرد. فیلمنامه به خوبی متعادل است، به خوبی ساخته شده و به خوبی ساخته شده است، با شخصیت های کاملاً توسعه یافته و اساساً بدون پایان آزاد.
برتون که برای دومین بار با شخصیتهای واقعی سروکار دارد (اول «اد وود» بود)، اوج میگیرد. هر شخصیت و در کل فیلم مملو از زندگی، احساس، رنگ است. همچنین قابل توجه این است که چگونه رنگ موی امی آدامز از بلوند زرد تیره تر دوران اولیه مارگارت با والتر به بلوند روشن تر، دوریس دی در دهه 60 پلاتینیوم تر با موهایی که از صورت کشیده شده است، بدون چتری که نشان دهنده صراحت و صداقت حقیقت است، تبدیل می شود. . عمق استعاره در هر سطح قابل توجه است. سادگی تدوین جی سی باند و کارگردانی بدون محدودیت برتون به فیلم اجازه می دهد نفس بکشد و اجراها بدرخشند. هرگز فکر نمیکردم کلمات زیبا و تیم برتون را دوباره در یک جمله بگویم، اما برتون داستان زیبایی را روایت کرده و فیلم زیبایی خلق کرده است.
برونو دلبونل، فیلمبردار، لذت میبرد و یک پالت لنز ایجاد میکند که سبک و روشن است. از راهروی حمام قرمز تیره در کلوپ شبانه گرفته تا خورشید اشباع شده زیبا، شن و ماسه و آسمان آبی هاوایی تا نور طلایی نور خورشید و رنگهای سفید و طلایی مهمانی NYC (و نورپردازی بسیاری را جذب میکند) نه تنها جذاب است. از طرحهای جواهرات قدیمی با درخششی دوستداشتنی نور)، اما داستان نقاشی استعاری خود را مانند زوایای دوربین بیان میکند. دلبونل با لنز عاطفی گویا استادانه است که کلاستروفوبیا و درون گرایی مارگارت را در استودیوی خود به حس بی اهمیتی نشان می دهد، زمانی که در یک صفحه نمایش بزرگتر، کوچک و تنها در مقابل یک شومینه سنگی گرفته می شود، در حالی که طبیعت پر جنب و جوش والتر را جشن می گیرد. کادربندی ثابت و آسان است. چیز خاصی نیست. BIG EYES در هر سطحی از تولید که بسیار خوشایند و دعوت کننده است، سادگی دارد.
یک فیلم وابسته به بصری، نه تنها برای نقاشی، بلکه برای دوره دهه 50 و 60، دوره و نگاه و حال و هوای تعیین کننده BIG EYES بی عیب و نقص است. از دنیای رنگارنگ پنبهای دوران آزادگی گرفته تا لباسهای کالین اتوود (مخصوصاً خانمها، بدون توجه به شلوارهای سفارشی کریستوف والتز که فقط خوشمزه هستند) تا طراحی تولید خیرهکننده ریک هاینریش. هاینریش کار شگفتانگیزی برای ثبت صحنههای هنری بینظیر سانفرانسیسکو انجام میدهد که با دنیای اسباببازی خفهکننده سال ۱۹۶۴ نیویورک، خانه زیبای کینها در وودساید کالیفرنیا و سپس بهشت بیانتها و سرزندگی آرامشبخش هاوایی ترکیب شده است. نوار و آجر در سانفرانسیسکو غنی و بافت است، مکمل کاملی برای کل مفهوم هنر، بافت و رنگ و استعاره برای بازی شنل و خنجر والتر. گالری روبن جیسون شوارتزمن سفید، روشن، باز و مطبوع است، که منعکس کننده آرمان های روبن از هیچ رازی، خطوط پاک، اکسپرسیونیسم و حقیقت است. جایی که نمی تواند فریب های والتر را که هنوز فاش نشده است تحمل کند. خانه کین به قدری زیبا تقسیم شده است که انتظار داشتم هر لحظه کانی استیونز یا تب هانتر را در خانه ببینم. تمام حس و حال آن دوران شما را وارد فیلم می کند، همانطور که «چشمان درشت» کین در بیش از 50 سال گذشته مورد توجه طرفداران این هنر قرار گرفته است.
در مورد اجراها، کریستوف والتز از ابتدا تا انتها یک شخصیت خجالتی صحنهدزدی است. او با تعبیرش از والتر شما را میخکوب می کند. هر چه دروغها عمیقتر و بزرگتر میشوند، هذیانهای او و در نتیجه عملکرد والتز بزرگتر میشوند، توجه فرد بیشتر جلب میشود، که در یک صحنه دادگاه به طرز انفجاری خندهداری به اوج میرسد که والتز در نقش والتر هم بهعنوان وکیل و هم شاهد خود بازی میکند. امی آدامز یک لذت خالص با طیفی از احساسات است که خیره کننده است. از همسری سرکوب شده، ترسو و عصبی که در نوشیدن بیش از حد مشروبات الکلی غوطه ور شده تا قدرت پاکسازی که مارگارت در هاوایی پیدا می کند، عملکرد آدامز طراوت و سبک است و ما را به یک سفر عاطفی قدرتمند می برد که با مهارت و قلب ظریف انجام شده است.
وقتی صحبت از پشتیبانی از بازیکنان به میان میآید، زمان نمایش صفحه ممکن است حداقل باشد، اما اجراها چیزی جز این هستند. در نقش روزنامه نگار دیک نولان، دنی هیوستون نقش او را با یک تماس سرگرم کننده از خبرنگاری ایفا می کند که خود را به عنوان یک محرک و تکان دهنده اخبار سخت می بیند، اما در واقع به صفحات شایعات روزنامه منتقل شده است. هیوستون به همان اندازه که Waltz' Walter یک عروسکگردان است، در کل سرگرمکننده است.
ترنس استمپ به خوبی در نقش جان کانادای یخی ایفای نقش میکند، که کاملاً منتقد واقعی هنرهای بداخلاق و بداخلاق را به تصویر میکشد. او خوشمزه است. اجرای کوچک اما سرگرمکننده دیگر با حسن نیت جیسون شوارتزمن انجام میشود که هالهای از پوسته مصنوعی بالا را به عنوان صاحب گالری روبن به منطقه هنرهای غیرمتعارف ساحل شمالی اضافه میکند، در حالی که جان پولیتو در نقش مالک کلوپ شبانه انریکو باندوچی فقط سرگرمی است. مانند Stamp’s Canaday، باندوچی نیز یک بازیکن واقعی در داستان کین بود. و باید بگویم، جیمز سایتو چندین بار من را به عنوان قاضی بخیه زد که دشنامهای والتر کین را در دادگاهش تحمل نمیکند.
سپس امتیاز دنی الفمن است. روشن، سبک، جذاب. حتی در برخی از لحظات تاریک تر جنون والتر یا سقوط مارگارت به سمت گناه، الفمن از فرو رفتن فیلم در تاریکی احساسی جلوگیری می کند.
از زمان «ادوارد دست قیچی» تا این حد از تیم برتون لذت نبردهام. BIG EYES خنده های بزرگ، جذابیت بزرگ و قلب بزرگ را برای لذت خالص از ابتدا تا انتها به ارمغان می آورد. من 'عشق بزرگ' به BIG EYES دارم. همه باید به این یکی توجه کنند!
به کارگردانی تیم برتون
نوشته اسکات الکساندر و لری کاراشفسکی
بازیگران: ایمی آدامز، کریستوف والتز، دنی هیوستون، جیسون شوارتزمن، جان پولیتو، ترنس استمپ، کریستن ریتر
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB