نویسنده: دبی لین الیاس
علاوه بر عشق و مسحور کردن من به فیلمهای کوچک، یک عنصر بصری کلیدی در جوانی من کارتونها بود - و نه فقط باگها، تویتی، تاز یا تام و جری استاندارد شما. نه من به همراه برادرانم برای انیمه ژاپنی اولیه با صدای دوبله کامل رفتم. گوشههای کارتون وی ویلی، بخشی از سنت فیلادلفیا در دوران دهه 60، تنها مکانی بود که میتوانستید بعد از ظهر ماجراجویی آیندهنگر را با Speed Racer و مورد علاقه من، کلاسیک سیاه و سفید Osuma Tezuka، ASTRO BOY در دهه 1960 دریافت کنید. ASTRO BOY در جوانی من آنقدر ریشه دوانده بود که از آهنگ تم تلویزیونی حتی برای یک برنامه رقص در نمایشنامه کلاس دوم مدرسه ما استفاده شد. ASTRO BOY که قبلاً در آسیا محبوب بود، با خوبی، ماجراجویی و هیجان خود که در فرهنگ کارتون دهه 60 نفوذ کرده بود، جذابیت جهانی داشت. به هر حال، چه تعداد از شما نمیخواهید موشکهای جت را برای پاها و قدرت باورنکردنی برای عبور از دیوارهای صخرهای فقط با مشت خود به حرکت درآورید، و همچنان یک دوست خوب لعنتی باشید، هرچند فکر میکنم همه ما موافقیم که ظاهر بدون پیراهن Astro با سرعت زیاد اینطور نبود. دقیقا همان چیزی که می توانستیم در مدرسه بپوشیم. در دهه 80، ASTRO BOY دوباره ظاهر شد و فانتزی های نسل دیگری را جرقه زد. و البته، همانطور که جهان به نظر می رسد، 20 سال بعد در سال 2003، ASTRO با تجسم دیگری ضربه دیگری به مخاطبان آمریکایی زد. اما تا زمانی که دیوید باورز، نویسنده/کارگردان مطرح شد، سرانجام آسترو با فیلم ASTRO BOY در سال 2009 به افتخارات برتر راه یافت و به پرده بزرگ راه یافت.
برای کسانی از شما که نمیدانید (که در کمال تعجب شامل بیشتر صداپیشگان فیلم قبل از شروع این پروژه میشد)، Astro Boy زندگی خود را به عنوان توبی تنما کوچک آغاز کرد. توبی پسر دانشمند محترم دکتر تنما است که در مترو سیتی درخشان، براق، آرام و تمیز در بالای زمین زندگی می کند. اکنون به نظر می رسد که زمین به دلیل فقدان زندگی 'سبز' و صحت زیست محیطی چیزی بیش از یک انبوه زباله نیست. رباتها هماکنون در کنار انسانها کار میکنند، البته در ظرفیتهای خدماتی مانند خدمتکاران، زبالهگیرها و کارگران رنگ آبی. (به «جتسون ها» فکر کنید و منظور من را متوجه خواهید شد.) و اگرچه باور کردنش دشوار است، اما توبی که در نوع خود نابغه است، به نظر می رسد در بخش مغز از پدر پیشی گرفته است. متأسفانه برای توبی، با توجه به اهمیت پدرش در جامعه علمی و ظرافت و تأثیر پروژه خاصی که دکتر تنما روی آن کار می کند، توبی برای جلب توجه پدرش تلاش می کند و راه آسان برای به دست آوردن آن را پیدا کردن در محل کار پدرش می یابد. به خصوص در روز ارائه فوق سری به ارتش.
دکتر تنما که در کار خود غافل است و از پسرش غافل است، با اشتیاق از یافتههای خود در مورد انرژیهای هسته آبی و هسته قرمز می جوشد. هسته آبی منبع انرژی مثبت و خالص 'آبی' است، در حالی که هسته قرمز مظهر منفی بودن خالص است. با قرار گرفتن در دستان اشتباه، ممکن است از Core سوء استفاده یا سوء مدیریت شود، به خصوص اگر ارتش درگیر شود. اما در حالی که اثرات توانایی هر یک از افراد برای 'کنترل' این منابع انرژی نشان داده می شود، چیزی به طرز وحشتناکی اشتباه می شود و توبی کشته می شود. تنما که از دست دادن پسرش غمگین است، می داند که باید چه کند. او تکنولوژی را دارد. او دانش دارد. او هسته آبی را دارد. او میتواند روباتی بسازد که شبیه توبی باشد و آن را نه تنها با بهترین ویژگیهای انسانی، بلکه با قدرت و شکستناپذیری برنامهریزی کند که توبی را «زنده» و همیشه با او نگه دارد. تنما با مربی خود، دکتر الفون در کنارش، با وسواس خود به جلو حرکت می کند، و با قرار دادن هسته آبی درون قفسه سینه روباتیک توبی، خالص ترین انرژی زندگی در رگ های پسرک می گذرد و توبی را به پدرش باز می گرداند. اما آیا این توبی است؟ او شبیه توبی است. او مانند توبی عمل می کند. اما وقتی فشار برای هل دادن میآید، تنما نمیتواند خود را به عشق او وادار کند، زیرا این چیزی بیش از یک روبات نیست - واقعیتی که 'توبی' در مورد آن گفته نشده است.
توبی مثل یک جفت کفش فرسوده کنار گذاشته می شود، یا در مورد او، به طرز شگفت انگیزی پرواز می کند. توبی به سرعت متوجه می شود که او یک پسر نیست، بلکه واقعا یک ربات است، گیج تر از همیشه است. او به کجا تعلق دارد؟ او در کجا قرار می گیرد؟ اما یک نفر است که به نظر می رسد می داند توبی در کجا قرار می گیرد. پرزیدنت استون. استون، یک رهبر نظامیگرای بزرگ مترو سیتی، و برای انتخاب مجدد، از رازی که توبی در اختیار دارد میداند - هسته آبی. و او آن را می خواهد. بدجوری آنقدر بد که برای گرفتن و نابود کردن توبی هر کاری که لازم است انجام دهیم.
توبی با دور شدن از چنگال های استون و زندگی ای که زمانی داشت، به دنیای پایین - زمین فرود آمد. توبی با اقتباس از نام ASTRO BOY، آنچه را که آرزویش را داشت پیدا می کند - خانه، دوستان، وفاداری و عشق. اما زمانی که راز ربات بودن او فاش شود، رضایت و شادی او از «پسر» بودن با گروهی از بچههای بدون والدین دیگر کوتاه میماند. با پایین آمدن ساعت، انسانیت Astro با نبردهای روی زمین مورد آزمایش قرار میگیرد و رئیسجمهور استون برای کشتن زوم میکند.
ASTRO BOY یکی از تاثیرگذارترین صداپیشگان سال را اعلام میکند که با نیکلاس کیج در نقش دکتر تنما شروع شد. او مرا از آب بیرون انداخت. احساسات و حساسیتی که او با عطف لحن منتقل می کند، شخصیت را به حرکت در می آورد و یک وتر را در درون شما لمس می کند. و به گفته دیوید باورز، 'نیکولاس کیج به این دلیل وارد زمین شد که از قبل طرفدار ASTRO BOY بود.' در مورد قهرمان ما، باورز چیزی فراتر از فردی هایمور نبود. «فردی [هایمور] وزن فیلم را بر دوش دارد. او یکی از بهترین بازیگران جوان روز است.» باورز با ایجاد آسیبپذیری برای Astro Boy، هایمور را به خاطر 'هوش و استقلال' خود میخواست. به همین ترتیب برای دوست Astro، کورا، با صداپیشگی کریستن بل که 'فوق العاده باهوش، فوق العاده باهوش' است. باورز که تحت تأثیر شخصیت خودش قرار گرفته و درگیر اجرا و داستان شده بود، خاطرنشان کرد که «در یکی از غرفههای ضبط [بل] اشکهایش برای صحنههای کورا با چیزهای احساسیتر روی گونههایش جاری بود».
بعد از دیدن و شنیدن بیل نیگی در نقش دکتر الفون، نمی توانم هیچ کس بهتری برای این نقش فکر کنم. او عشق و خرد پدربزرگ را تراوش می کند و به عنوان قطب نما اخلاقی فیلم عمل می کند. اما نیگی با یک صدا متوقف نمی شود. برای باورز، 'من او را به عنوان یک بازیگر دوست دارم، بنابراین دو بار برای او در فیلم انتخاب کردم - در نقش دکتر الفون و نقش روباتسکی، روبات قرمز بزرگی که خیلی روشن نیست.' نیگی که احتمالاً به عنوان دیوی جونز در مجموعه «دزدان دریایی کارائیب» شناخته می شود و به زودی در نقش روفوس اسکریمجور، وزیر سحر و جادو در «هری پاتر و یادگاران مرگ» دیده می شود، به لطف تجربه گسترده اش با صداپیشگی شخصیت ها غریبه نیست. در رادیو تئاتر تخصص و اشتیاق او به وضوح مشهود است. «همه چیز در مورد پروژه جذاب بود. من فیلمنامه را دوست داشتم. فیلمنامه خیلی مثال زدنی است خوشحال بودم.' در حقیقت آنقدر خوشحالم که وقتی باورز از او پرسید: «چطور دوست داری بخشی از جبهه انقلابی روباتی باشی، تنها یک پاسخ به آن وجود داشت: «آره! من دوست دارم عضو شوم و معلوم شد که من روباتسکی هستم که یک کابینت بایگانی با سر است.» سرگرم کننده بود.»
مثل همیشه، ناتان لین، در اینجا به عنوان هامگ فاژینسک، مانند یوجین لوی که به عنوان اورین، خدمتکار تنما خدمت می کند، فوق العاده است. اما برای من، پول من روی دونالد است
دیوید باورز یک تیم رویایی از استعداد صدا دارد. من فهرستی از افرادی که میخواستم در این فیلم حضور داشته باشم تهیه کردم و همه آنها گفتند بله.» و چه چیزی باعث میشود این گروه از اولین انتخابها به ASTRO BOY «بله» بگویند؟ فیلمنامه. ما یک فیلمنامه فرستادیم. ما تصاویر را ارسال کردیم. من با آنها در مورد نقش و اینکه چه نوع فیلمی را می خواهم بسازم صحبت کردم. چیزی که باورز به ما داده است، یک الگوی بزرگ با قلبی طلایی است، که شجاع است و به شدت به دوستانش وفادار است که همگی بر داستانی متمرکز هستند که بسیاری از موضوعات مرتبط در جهان امروز را تحت تأثیر قرار می دهد. همانطور که هایمور خاطرنشان می کند، «تأثیرات محیطی، رفتار با افراد خاص در جامعه وجود دارد. این در مورد Astro Boy است که پس از طرد شدن توسط خانواده اش تلاش می کند خود را با آن جا بیاورد. و این واقعیت که او فردی است که سعی دارد دنیایی را که مردم دوست دارند تغییر دهد. اما مسلماً قوانین و مقررات، همانطور که در جامعه امروزی وجود دارد، علیه اوست.» بیل نیگی این را «فیلمنامه بسیار هوشمندانه ای» می داند. فیلمهای انیمیشن دیگر زیرمجموعه نیستند. آنها جریان اصلی هستند. در مورد خانواده و این نوع روابط و اهمیت آنها مدیتیشن وجود دارد.» برای تهیه کننده مریان گارگر، «آنچه آن را تازه می کند این است که این چیزی منحصر به فرد و متفاوت است. این یک تغییر بزرگ به نظر می رسد.»
باورز که مدتها انیماتور و هنرمند استوریبرد بود، قبلاً با «داستان کوسه» و «فلاشد دور» به کارگردانی جهش کرد، اما با ASTRO BOY به فیلمنامه و داستان نیز در کنار وظایف کارگردانیاش میپردازد، و معتقد بود که پیشرفت او در فرآیند فیلمسازی در سالها برای من بسیار ارزشمند بوده است، زیرا این فرصت را داشتهام که با افراد واقعاً شگفتانگیزی کار کنم. وقتی پیش می روید و از آنچه آنها باید به شما یاد بدهند استفاده می کنید، از تجربه یاد می گیرید. امیدوارم ASTRO BOY نقطه اوج همه اینها باشد.»
ساترلند که به عنوان رئیس جمهور شیطانی استون برجسته است. کف زدن، کف زدن، کف زدن!!!!!!!! عاشق شخصیت ساترلند را دوست دارم که عمق و تعامل زیادی را به استون می آورد. ساموئل ال. جکسون حتی در چیزی که باورز آن را به عنوان یک «کمئو» توصیف میکند، وارد علت میشود. او بسیار تاثیرگذار است او چنین صدای فوق العاده ای دارد. میخواستم وقتی او صحبت میکند تاثیر زیادی بگذارد.»
باورز با «ماجراجوییهای اکشن زیاد و تماشای زیاد و کمدیهای زیاد» که بچهها آن را دوست خواهند داشت، همانطور که هایمور اشاره کرد، باورز همچنین به برخی مسائل دراماتیک احساسیتر میپردازد که به اعتقاد او خانوادهها به خوبی از آن استقبال میکنند، زیرا تا حد زیادی به این دلیل است که 'چیزی فوق العاده در Astro Boy از چنین تراژدی وحشتناکی بیرون می آید. واقعاً قلب را گرم و نشاطبخش است.» چیزی که بسیاری از بزرگسالان بدون شک آن را انتخاب خواهند کرد، زیرمتن سیاسی نه چندان ظریف «هسته آبی» و «هسته قرمز»/مثبت و منفی و مبارزه برای کنترل آنها توسط رئیس جمهور استون است.
بدیهی است که انیمیشن اولین چیزی است که در این فیلم باید به آن توجه کرد. در عرض چند لحظه، نمیتوانید متوجه ترکیب خیرهکننده Bowers از انیمههای سنتی، اما با یک لیفت چهره با طراوت شوید. من یک تیم طراحی تولید شگفت انگیز داشتم. من نمی خواستم شبیه فیلم CGI متوسط شما باشد. من می خواستم این حس آسیایی را داشته باشد. بنابراین، آثار ناگوچی [که مترو سیتی را طراحی کرد] را مطالعه کردم و به تصاویری از هوکوسای نگاه کردم که در ظاهر فیلم بسیار تأثیرگذار هستند. این بیشتر یک پالت آسیایی دارد.' تفاوتهای بین مترو سیتی و زمین عمداً «برای جدا کردن دو جامعه از همدیگر انجام شد تا حسی از رفتن Astro به دنیای بسیار متفاوتی داشته باشید» که همه اینها با تمایز روانشناختی و همچنین بصری بین انسان/احساس و ماشین بازی میکنند. در حالی که روی زمین هستید، پالت رنگ و جزئیات بسیار غنی تر و زیباتر است، که تضاد کاملی با ماشینکاری مترو سیتی دارد.
تعجب آور این است که انیمیشن این فیلم اساساً قبل از صداگذاری کامل بود، به این معنی که بازیگران برای بیان بیان یا رفتار در انیمیشن فیلمبرداری نمی شدند و صداگذاری را حتی باورنکردنی تر می کرد. تلفیق بین ظاهر هر شخصیت و صدای پشت آن بی عیب و نقص است.
علاوه بر داستان و اصل داستان، نقشآفرینی نقشآفرینی نیز کلیدی برای دوستداشتن این فیلم است که با مورد علاقه من، سطل زباله شروع میشود. با اشاره به R2-D2، برای Bowers، مردی با تخیل بسیار بارور، «من حیوانات را در یک فیلم دوست دارم. و از آنجایی که این یک فیلم روباتی است، یک سگ ربات ایده بسیار جالبی به نظر می رسید. بعلاوه، سطل زباله سگی است که دستور کار خودش را دارد، زیرا روبات های دیگر می توانند تشخیص دهند که ربات ها چه کسانی هستند، اما سطل زباله فقط با پارس صحبت می کند. من معتقدم داشتن این شخصیت که مدام سعی میکند به همه بفهماند که Astro یک ربات است، خندهدار است در حالی که تظاهر به یک بچه واقعی میکند. و با شخصیتهای دیگر، مانند جبهه انقلابی روبات، فکر میکردم که آنها ایدههای خندهداری هستند.»
شخصاً یکی از حفره های برجسته در فیلم عدم وجود آهنگ تم سریال تلویزیونی است. با این حال، با ناله کردن باورز در مورد آن، دلیل او برای حذف آن منطقی است. 'در موردش فکر کردم. اگر به تم دهه 1960 برگردید، واقعاً جذاب است، اما واقعاً به نظر می رسد زمان خودش است. بنابراین من تمایلی به گنجاندن آن نداشتم. فکر می کنم ASTRO BOY فیلم خودش است. این یک ASTRO BOY جدید برای سال 2009 است. فکر می کنم جان آلتمن موسیقی فوق العاده و فوق العاده ای نوشت. و من عاشق این هستم.'
یک داستان دلانگیز جذاب با شخصیتهای دوستداشتنی (کامل مانند اسباببازیهای Happy Meal و فیگورهای اکشن)، صداگذاری و شخصیتپردازی فوقالعاده، اکشن، ماجراجویی و سرگرمکننده، فکر میکنم اشعار آهنگ اصلی سریال دهه 1960 همه چیز را خلاصه میکند: «جمعیتها شما را تشویق خواهند کرد، تو یک قهرمان هستی، همانطور که می روی، برو، برو، پسر ASTRO!»
Astro Boy – فردی هایمور
دکتر. تنما - نیکلاس کیج
پرزیدنت استون - دونالد ساترلند
دکتر الفون – بیل نیگی
کورا – کریستن بل
به کارگردانی دیوید باورز. نوشته دیوید باورز و تیموتی هاید هریس.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB