اندرو نیکول: مصاحبه اختصاصی 1:1 با ارواح سخنگو، جویندگان، سائورس و استفنی

نویسنده: دبی لین الیاس

گورو پشت حماسه «گرگ و میش»، آخرین رمان استفنی مایر، میزبان، با حسن نیت نویسنده/کارگردان اندرو نیکول به پرده سینما می آید. ترکیبی عالی از داستان های علمی تخیلی، عاشقانه، دوستی و بهترین بخش بشریت، موجودات بیگانه انگلی به نام 'روح' اکنون روی زمین زندگی می کنند. روح‌ها که شبیه پارامسیوم اثیری هستند، در بدن انسان زندگی می‌کنند و روح انسان را مجبور به «مرگ» می‌کنند و زمین را به سیاره‌ای آرام، آرام و ساده تبدیل می‌کنند. The HOST بر روی یکی از این انسان‌های ساکن به نام ملانی استرایدر تمرکز می‌کند که زمانی روحی در آن زندگی می‌کرد که خود را سرگردان می‌نامید، از مردن خودداری می‌کند. Saoirse Ronan نقش ملانی/سرگردان را بازی می کند. و دنبال این انسان مصمم، «جوینده» است که دایان کروگر ماهرانه به زندگی متخاصمش آورده است.

andrew-niccol-the-host-1

با خواندن رمان، مطمئن نبودم که در اقتباس سینمایی چه انتظاری داشته باشم، زیرا در حالی که میر در مفهوم سازی خوب است، مهارت های نویسندگی او کم است و به سمت چیزهای اضافی می رود. خوشبختانه اندرو نیکول نیوزلندی [پایانه،نمایش ترومن،گاتاکا، ارباب جنگ] برای نوشتن فیلمنامه و کارگردانی وارد اینجا شد، با حذف توشه کتاب و حسن نیت از پهنای باند تونال تصویری خیره کننده، میزبان را به یک تجربه جذاب و فراتر از تماشای فیلم لذت بخش ارتقا داد.

از قبل می دانستم که اندرو نیکول مردی با شوخ طبعی و بینش و مهارت کارگردانی است، لذت بخش بود که در این مصاحبه اختصاصی 1:1 با او نشستیم و با روح ها، جستجوگرها، سائورس رونان و استفنی مایر صحبت کردیم.

اندرو، من عاشق کاری هستم که شما با کتاب انجام دادید و آن را به یک فیلم تبدیل کردید. زیبایی بصری بسیار شگفت انگیز است. دو برجسته فوق‌العاده قوی در THE HOST، تولید اندی نیکلسون و فیلمبرداری روبرتو شفر هستند. چگونه این آقایان را وارد پروژه کردید و سپس چگونه هر سه نفر برای توسعه این پهنای باند تونال بصری فوق العاده ای که ایجاد کرده اید، همکاری کردید. شما دنیاهای متمایزی دارید اما با انسجام بین همه چیز.

متشکرم. لطفا بس کن! خجالت آوره. [خنده و لبخند] همیشه دست چپ و راست من هستند. اندی بلند می شود و می آید. داشتم با الکس مک داول صحبت می‌کردم که در فیلم قبلی‌ام با او کار کردم و او در دسترس نبود، بنابراین گفتم: «الکس مک‌داول بعدی کیست؟» و او گفت: 'اندی نیکلسون.' اینطوری به من آمد. و البته روبرتو که مدتی با مارک فاستر هم کار کرد. چه تصمیمی گرفتیم؟فلسفه طراحی همه از روح ها بیرون می آید'فلسفههیچ چیز پر زرق و برقی در مورد آنها وجود ندارد. آنها هرگز توجه را به خود جلب نمی کنند. به همین دلیل است که کمد لباس بسیار کم رنگ است. آنها هرگز کاری انجام نمی دهند که بگوید: 'هی، به من نگاه کن!' تنها استثنا در آن هستندجویندگانی که باید برجسته شوند. بدیهی است که آنها به کروم میل دارند،نه شاید روبرتو شفرتصمیم مورد علاقه او در فیلم است، زیرا او باید خودش در یک ماشین کرومی از آن عکس بگیرد، اما کروم و سفید برای خلوص همه با هم ترکیب شدند. به نظر می رسید که خوب کار می کند.

کروم - و آینه ها - این حساسیت دوگانگی را به فیلم اضافه می کند زیرا همه چیز به شما منعکس می شود.

درست. من خیلی زود با روبرتو تصمیم گرفتم،هر زمان که بتوانم از سایه کسی عکس بگیرمسایه Saoirse به خصوص، فقط برای اینکه دوگانگی زندگی او را برجسته کنم، انعکاس او، آب - او از آب می گذرد - هر زمان که بتوانم آن رامن سعی می کنم آن را انجام دهم.آینه های زیادی وجود داردبازی کردن با آن به عنوان یک موتیف کوچک در یک فیلم چیز جالبی بود.

کار کرد! آینه‌ها، ماشین‌های آینه‌کاری‌شده، آینه‌هایی برای بازماندگان غار، آینه‌هایی برای روح‌ها و جویندگان، همه اینها به شما این رشته مشترک را می‌دهد. همچنین به بقای هر دو گونه می‌پردازد که یک موضوع اساسی بزرگ است.

و سپس دنیای انسان به همان اندازه کثیف بود که دنیای روح پاک است.

سکانس های غار بسیار زیبا ارائه شده اند، به خصوص از نظر فیلمبرداری. بخش های طلایی نور، گرما – که تضاد کاملی با رنگ سرد، سفید و نقره ای دارد.

این هم عمدی بود این استرنگ های زمینی به این دلیل است که طبیعتاً انسان ها از زمین هستند و آن چیزهای فضایی جالب موجوداتی از دنیای دیگری هستند.

اندرو نیکول - 2

چقدر طول کشید تا به طراحی بصری و مسیری که می خواستید با آن بپردازید، رسیدید؟

درست از زمانی که قلم را روی کاغذ می گذارم شروع می شود.ظاهراً طوری می نویسم که دیگران نمی نویسند. من همیشه از این که استودیویی فیلمی از 120 صفحه را امضا کند حیرت زده می‌شوم که نمی‌داند واقعاً چگونه خواهد بود. در حالی که باید جور دیگری به آن نگاه کنم.به محض شروع نوشتن، منمن تصاویری را جمع آوری می کنم تا سعی کنم همه چیز را برایم واقعی کنم.و از هزاران تصویری که من دارم، همه آن تصاویر است و هیچ کدام از آنها نیست، اگر منظور من را می دانید. اما نکته عجیب این است که وقتی همه چیز مطرح می شود، مردم همیشه شوکه می شوند زیرا فیلم به نوعی به این شکل می رسد.

من که خودم کارگردانی و تولید را انجام دادم، همیشه مجبور بودم تصاویر بصری داشته باشم. من نمی توانم فقط بنویسم و ​​تصویری ایجاد نکنم.

به همین دلیل است که من همیشه از این 120 صفحه خالی حیرت زده بودم. اما وقتی می روم با یک استودیو درباره یک فیلم صحبت کنم، هزاران تصویر دارم.آنها می توانند ببینند که فیلمشان چگونه خواهد بود. زبان انگلیسی به طور بدنام غیر قابل اعتماد است اما تصاویر! کهبه همین دلیل است که می توانم بگویم، 'می تواند اینطور به نظر برسد!'

امروزه خیلی ها می توانندبا پرحرفی فکر نکن در امروزجامعه همه چیز به سرعت در دیدن است تا جذب کلمات و درک.

من فکر می کنم که ما در مورد زبان هم تنبل شده ایم.

این چیز دیگری است کهدرباره فیلمنامه شما بسیار دوست داشتنی است. زبان بسیار مهم است و کلماتی که گفته می شود از بسیاری جهات بسیار عمدی و نبوی هستند.

شعرهای کتاب را دوست داشتم و همچنین مطمئن شدم که در فیلم باقی بماند.من آنقدر مغرور هستم که بخواهم فیلم هایم در آزمون زمان ماندگار شوند. بنابراین من اصطلاحات معاصر را در یک فیلم یا ارجاعات معاصر قرار نمی دهم زیرا سال آینده آنها هیچ معنایی نخواهند داشت.

جالب است که این را در مورد فیلم های خود می گویید زیرا من به فیلم هایی مانند این فکر می کنمپایانه،پسندیدننمایش ترومن، و بی زمان هستند.

آره. من می خواهم که آنجا باشد. من نمی‌خواهم در حال حاضر برای افرادی [که] خنده‌ای بی‌ارزش داشته باشید، نوعی «شوخی» داشته باشم، اما پنج یا ده سال دیگر مردم به یکدیگر نگاه می‌کنند، «یعنی چی؟» [خنده]

کهچیزی است کهدرباره فیلم های شما بسیار بسیار زیباست. حتی درارباب جنگ!

آره! حتی اگر آن زمان 'زمان خود' بود، بی زمان است.

میزبان - دوگانگی رونان

یکی دیگر از جنبه های برجسته THE HOST با Saoirse و صدای Wanda/Wanderer و Melanie است، با این حال او آهنگ و بیانی متمایز به عنوان هر شخصیت دارد.

این واقعا عمدی بود.ما آن را در طول فیلم دنبال کردیم. اول از همه، شخصیت او به عنوان یک انسان بسیار 'لیپیتر' است و طعنه و کنایه ای دارد که واندا - سرگردان، همانطور که شروع می کند - ندارد. بنابرایناو به تدریج آن را در طول فیلم یاد می گیرد.ما همیشه می‌گفتیم: «در این مرحله از فیلم، او چقدر با زبان آشنا شده است؟ الان حس انسان بودن داره؟ آیا او می تواند به اندازه کافی از زبان به شکلی خنده دار استفاده کند؟» بنابراین او طعنه را یاد گرفت. او توسط صدای دیگر درونش [ملانی] آموزش داده شد. بنابراین، تا پایان [واندا] می تواند پاسخ دهد. واقعا بخش جالبی از آن بود. و او طوری صحبت می کرد که انگار شما نوار برلیتز گرفتید و برای اولین بار زبان را یاد می گرفتید بنابراین هیچ انقباضی وجود نداشت. او نمی‌گفت «نمی‌خواهم»، بلکه می‌گوید «نمی‌خواهم».کم کم به این زبان عادت کرد و زبان محاوره‌ای شد.

این تفاوت با تلفظ و آهنگ بسیار قابل توجه است.

[ملانی] همچنین به [واندا] دروغ گفتن را آموخت! روح ها دروغ نمی گویند! [با خنده] صحنه ای که او برای دزدیدن دارو وارد می شود، کاری که آنها هم انجام نمی دادند، و او بهانه ای می آورد که چگونه خود را بریده است. [صدای ملانی] «به او بگو که زمین خوردی. به او بگو که زمین خوردی.» 'من زمین خوردم.'

اما 'چاقویی در دستم بود!' آن تگ من را به خنده وا داشت.

درست! دقیقا! و البته پرستار، شفا دهنده، بسیار قابل اعتماد است زیرا هیچ کس دروغ نمی گوید، هیچ روح دیگری به شما دروغ نمی گوید. خیلی بامزه است

تماشای تفسیر اجتماعی چند لایه جذاب است. آی تیچیزی که در کتاب تا حدودی پیچیده است، اما با فیلم می‌توانید سطح جامع همه آن را با کاری که روی پرده انجام می‌دهید درک کنید. این واقعا آن را افزایش می دهد.

درست. به محض دیدن 'فروشگاه'.مادر چنین جامعه مصرفی هستید، به محض اینکه چیزی را بدون مارک می بینیم، همه آن را دریافت می کنیم زیرا فقط با برچسب ها غرق شده ایم و این یکی از کارهایی است که من باید انجام می دادم.من مجبور شدم دنیا را «لکه بردار» کنم. هیچ علامتی وجود ندارد زیرا تجارت وجود نداردرقابتی نیست من دنیا را پاک کردم! [خنده]

شما واقعا انجام دادید. استفنی مایر «مفهوم» عالی دارد، اما در بسیاری از زمینه‌ها بسیار پرمخاطب، پرحرف و سنگین و زائد است.

درست. و در رمانی مانند [میزبان]،فیلم بیشتر شبیه شعر استچون بریدی تمام آن تکرار باید از بین برود.

برای شما چگونه است که حرف های خودتان را هدایت کنید در مقابل دیگران یا اینکه کسی حرف های شما را هدایت کند؟

این کمی ترسناک است. [با خنده] حتی با اقتباس از داستان، من مالک [کلمات] هستم. باید آن را در آغوش بگیرم و بگویم «اینها مال من هستند. این دیالوگ من است.»برای من، استفنی مایر دیالوگ های فیلم را می نویسد.من کتاب را می‌خواندم و می‌دیدم: «این یک دنیای عجیب است، عجیب‌ترین» و بازتابی از آن در رمان وجود دارد و می‌گفتم: «بله، این یک خط ورودی است».

اما فکر می کنم اگر به کتاب های اولیه او بازگردید، مانند کتاب اولگرگ و میشاو سبک نوشتاری خود را تغییر داد و بسیاری از دیالوگ‌ها را در طول سال‌ها بیشتر «فیلم محور» کرد. آی تیدیدن تکامل او به عنوان یک نویسنده از این نظر جالب است.

واو مثل یک روباه دیوانه است زیرا همه این شخصیت ها را ... جوان می کند. و او فیلم های خون آشام را برای افرادی ساخته است که معمولاً نمی روند و فیلم های خون آشام را می بینند. و حالااو برای افرادی که این کار را می کنند، داستان های علمی تخیلی می سازدمعمولاً برای دیدن داستان های علمی تخیلی نروید، که یک ترفند واقعی است. همچنین یک داستان علمی تخیلی برای زنان و دختران است که نمی‌دانم کسی تا به حال این کار را انجام داده است یا خیر.

می دانم که پائولا [تهیه کننده، پائولا مای شوارتز] داشت صحبت می کرد و می گفت طرز فکر این است:برای بچه ها است. همه ما مقصریم که فکر می کنیم 'پسرا = علمی تخیلی، پسران = علمی تخیلی' اما فکر نمی کنیم 'دختران = علمی تخیلی'.

انتخاب زنان در این شغل بسیار آسان‌تر است زیرا نقش‌های خوب بسیار کمی برای زنان وجود دارد. من با Saoirse شوخی می کردم و می گفتم:Saoirs، شما نه تنها یکی از بهترین نقش ها را برای زنان داشته اید، بلکه شما'دو تا از آنها دارم!'[خنده] و او این کار را می کند! و سپس ادامه دهم و آنتاگونیست [سالک] را نیز زن بسازم، وای!

بچه ها باید آنجا بایستند و خوب به نظر برسند.

آنها شیرینی چشم هستند!

اوه، خیلی زیاد!

اما این جالب است، اینطور نیست؟ بنابراین، از جهاتی به استفانی مایر برکت دهید. [زنان] 50 درصد از جمعیت، در واقع بیشتر.

میزبان - پرتوها

به عنوان یک کارگردان، به عنوان یک نویسنده دوست دارید به سمت چه چیزی گرایش پیدا کنید؟ آیا موضوع یا عنصر موضوعی وجود دارد که بیشتر با شما صحبت کند؟

خیرمن فکر می کنم تا جایی که داستان علمی تخیلی پیش می رود، منمن همیشه به دنبال انسانیت در فناوری هستم.وروح انسان نیز، چیزی است که من دوست دارم. به همین دلیل است که من به سمت این شخصیت کشیده می شوم که در این بدن نمی میرد.همه ما دوست داریم خودمان را مانند جنگجویان بدانیم، بنابراین من آن پشتکار او را دوست دارم; که او استنهقرار است مانند بقیه محو شود. و مبارزه کن بنابراین آن درام بزرگ را می سازد.

من هم متوجه شدم و این را با آن دیدمنمایش ترومنهمچنین، اراده آزاد نیز عنصر بزرگی است که با فیلم های شما وارد می شود.

بلهگاتاکا، همچنین. به او گفته شده است: «تو این خواهی بود. ژن های شما دیکته می کنند.» من همیشه فکر می کنم، چه چیزی بین ژن ها وجود دارد؟

اگر یک دلیل وجود داشت که به مردم بگویید میزبان را ببینند، آن چه بود؟

کهاین در مورد یک عشق بزرگتر است که همزیستی بین خودمان است و حتی تا یک گونه از سیاره دیگر دور می شویم.

و بعدی؟

نمی دانم. به شما نمی گویم اگر می گفتم! [خنده]

#

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما