نویسنده: دبی لین الیاس
اقتباس شده توسط نویسنده/کارگردان اندرو دومینیک از رمان جنایی چارلز وی هیگینز محصول 1984کوگان fs تجارتبه آرامی کشتن آنها از بوستون پر از اوباش هیگینز در دهه 1970 به سال 2008 و فروپاشی اقتصادی در آنی تاون (یا هر تاون) ایالات متحده منتقل می شود، جایی که به نظر می رسد حتی اوباش در ساختار دولتی خود با مشکلات مالی روبرو هستند.
در این راه جکی کوگان، مجری اوباش است که با قراردادی برای 'مراقبت' از چند هود نیکل که یک بازی پوکر محافظت شده توسط اوباش مارکی تراتمن را اجرا کردند، به خدمت گرفته شد. متأسفانه برای تراتمن، او درخشانترین لامپ در جعبه نیست و چند سال پیش با دست خود در ظرف کوکی گرفتار شد، بنابراین اکنون اوباش را به سمت بالا هدایت میکند که بخواهند او نیز حذف شود. به هر حال، مارکی اکنون میتوانست بیاحتیاطیهای قبلیاش را تکرار کند، اما دستکم، او یک فرد بیکفایت است که اجازه میدهد تا جانی آماتو و مردان پایش، فرانکی و راسل، در بازی نفوذ کنند و از بین بروند. در هر صورت یک برد-برد برای اوباش است.
اما از آنجایی که او و تراتمن با هم دوست هستند، کوگان با اینکه شخصاً او را پایین بیاورد مشکل دارد، بنابراین میکی را صدا میزند، قاتلی که بیشتر به مشروبات الکلی، دمنوش و کوکائین علاقه دارد.
و در حالی که کوگان دوست دارد از راه دور دست به کارهایش بزند، یعنی «به آرامی آنها را بکشد»، واقعیتهای اقتصادی صرفهجویی با پول اوباش برای اجرای دستوراتش ممکن است او را ملزم به انجام وظایف خود کند. این بار دستانش را کمی کثیف تر کن به نظر می رسد که حتی اوباش نیز در برابر رکود اقتصادی مقاوم نیستند، زیرا کوگان دائماً توسط رابط خود، پیام رسان مقامات بالاتر، مردی که فقط به عنوان راننده شناخته می شود، یادآوری می شود.
بازیگران فیلمهای اوباش را شبیه فیلمهای اوباش میدانند که نویسنده/کارگردان، اندرو دومینیک، نه تنها با برد پیت که با او کار کرده بود، همکاری میکند.ترور جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل، اما همه بازیکنان سنگین را از جمله جیمز گاندولفینی، ری لیوتا، مکس کازلا و سام شپرد به همراه می آورد و سپس با ریچارد جنکینز، اسکات مک نیری و بن مندهلسون کیک را می چیند.
یک فیلم فوقالعاده صیقلی در سطح خانه هنری، KILLING THEM SOFTLY به لطف یک فیلمنامه هوشمندانه نوشته شده، استعاره و تشبیه متقاعدکننده، دیالوگ سریعتر به ویژه بین شخصیتهای پیت و جنکینز، بازیهای بیعیب لیوتا، پیت و جنکینز، از ابتدا تا انتها جذاب است. بافت بصری که به لطف استوک فیلم جدید 500T 5230 که برای اولین بار با این فیلم استفاده شد، جوهره تونال فیلم نوآر دهه 40 یا 50 را مجسم می کند.
من این هفته فرصتی داشتم که با نویسنده/کارگردان اندرو دومینیک در مورد کشتن آنها به نرمی در این مصاحبه انحصاری تک به تک صحبت کنم:
من باید به شما تبریک بگویم که آنها را به نرمی کشتید. من از طرفداران بزرگ فیلمهای گانگستری، رمانهای جنایی و تریلرهای جنایی دهههای 40 و 50 هستم، و کارهایی که شما در اینجا انجام دادهاید، بهطور استعاری، آوردن این محیط و مفهوم سال 1974 به فضای ژئوپلیتیکی سال 2008 با چرخش فیلم نوآر به طرز درخشانی انجام شده است.
خوب، خیلی ممنون. ممنونم از.
یکی از اولین چیزهایی که باید در موردش از شما بپرسم صحنه ای است که برای خودش یک فیلم هنری است – صحنه تیراندازی با شخصیت ری لیوتا، مارکی تراتمن. آن یک سکانس خیره کننده است. چگونه با مدیر فیلمبرداری خود، گریگ فریزر، آن صحنه را طراحی و توسعه دادید؟
ما اساساً دور هم می نشستیم و عکس می کشیدیم و از ایده ها عکس می گرفتیم، چیزی که می خواستیم در سکانس ببینیم. سپس هر اسباب بازی را از کامیون بیرون کشیدیم تا کار کند. در آن سکانس مثل همه چیز به جز سینک آشپزخانه بود. ما دوربین هایی داریم که با سرعت های مختلف کار می کنند. ما حتی یک دوربین بالستیک قدیمی داریم که حدود 12000 فریم در ثانیه عکس می گیرد. شما حتی فیلم را از طریق آن اجرا نمی کنید. این شبیه به یک افکت آینه چرخان است که تصاویر را روی نگاتیو پرتاب می کند تا بتواند گلوله هایی را که از اسلحه ها و مواردی از این قبیل می آید عکس بگیرد.
در طول این تصویربرداری از چند دوربین استفاده کردید؟
من تقریباً به سراغ پوشش تک دوربینی می روم، بنابراین شما یکی یکی این کار را انجام می دهید، اما این دنباله مجموعه ای کامل از انواع مختلف دوربین را در اختیار دارد.
یکی از چیزهای جالب این فیلمبرداری این است که از یکی از استوک های فیلم جدید کداک استفاده کردید. شما اولین فیلمی هستید که از آن استفاده می کنید.
آن سهام درست قبل از شروع ما بیرون آمد. یک استوک زیبا بود، یک استوک با سرعت بالا که واقعا برد بسیار خوبی داشت.
نتیجه کاملا زیباست. این هنوز تنها چیزی است که مناین کار را روی 5230 دیده ام و به خوبی با پهنای باند تونال فیلم مطابقت دارد.
بله، من فکر می کنم که گریگ [فریزر] از پیدا کردن آن بسیار هیجان زده بود.
چگونه این پروژه به دست شما رسید؟ در حالی که هیگینز به خوبی شناخته شده است، این کتاب خاص -کوگانتجارت- مدت زیادی است که چاپ نشده است.
رفتم دنبالش دیدمدوستان ادی کویلدر تلویزیون و آنقدر معتبر بود و حال و هوای خوبی داشت و هر کسی که آن را ساخته بود کسی بود که آشکارا آن مردم را می شناخت. بنابراین، من آن را جستجو کردم و متوجه شدم که توسط این مرد، جورج هیگینز، که به مدت 20 سال دادستانی در بوستون بوده، نوشته شده است. معلوم بود که میدانست از چه میگوید. [اما] کتابهای او تمام شده بود، بنابراین من تازه شروع کردم به سفارش آنها از کتابفروشان دست دوم.کوگان تجارتسومین موردی بود که وارد صندوق پستی من شد.
این چه چیزی است که به شما پریده استکوگانتجارتکه باعث شد بخواهید آن را به فیلم تبدیل کنید؟
شخصیت، واقعا. در ابتدا همه چیز در مورد شخصیت ها بود. سپس، طرح بسیار ساده بود. نوعی الفجرم و مجازاتداستان را تایپ کنید من به سرعت متوجه شدم که داستان یک بحران اقتصادی است و شباهت هایی با وضعیت اقتصادی کنونی جهان دارد، به این دلیل که یک اقتصاد جنایی بود، با قمار حمایت می شد و به دلیل شکست مقررات سقوط کرد. و [سپس] وقتی مجبور شدند آن را پاکسازی کنند، باید نه تنها با مشکل، بلکه با برداشت از مشکل مقابله میکردند، بنابراین این یک داستان سیاسی بود. اگرچه این یک عالم کوچک بسیار ساده بود، اما یک عالم کوچک از آنچه در آن زمان در جهان می گذشت بود. و من همیشه احساس میکردم که فیلمهای جنایی از جهاتی، جذابیت آنها، باید به این دلیل باشد که ایدهآل سرمایهداری را توصیف میکنند، زیرا این ژانری است که برای همه شخصیتها قابل قبول است که فقط در مورد پول حرف بزنند. شاید این جذابیت واقعی فیلم جنایی باشد. حدس میزنم که درباره رویای آمریکایی است.
من همیشه فیلمهای جنایی را چنین میدیدم، بهویژه آنهایی که اوباش محور هستند، زیرا کل سیستم اقتصادی-سیاسی را ساده میکنند.
بله، این کار را می کند. و من فکر می کنم این واقعاً همان چیزی است که اوباش هستند. آنها فقط دولتی برای جنایتکاران هستند. بدیهی است که تشابهاتی با دولت واقعی وجود دارد که، مطمئناً در زمان بحران اقتصادی، به نظر می رسید که حکومتی برای جنایتکاران است.
انجام این اقتباس برای شما چقدر سخت بود و چه مقدار از دیالوگ های اصلی هیگینز را حفظ کردید، به خصوص در آن سکانس هایی با تبادل دیالوگ بین برد پیت و ریچارد جنکینز؟
خب، فکر میکنم شاید آنها کسانی بودند که بیشتر از همه مورد غمگینی من بودند. در بیشتر موارد، من تمام دیالوگ های هیگینز را تا جایی که می توانستم حفظ کردم. حدس میزنم چیزهایی که اضافه کردم این بود که قتل چیزی بود که مردم سعی میکردند از انجام آن اجتناب کنند، این ایده که افراد بالاتر غایب بودند و در برخورد با مشکلات سست بودند، چیزهایی از این قبیل. بقیه اش همه هیگینز بود. در مورد شخصیت هایی بود که او خلق کرد و من سعی کردم آنها را حفظ کنم. اما بدیهی است که وقتی بیشتر به یک فیلم کارتونی تبدیل شد و در آنی تاون، ایالات متحده به جای بوستون می گذرد، فیلم لزوماً کمی ساده تر می شود.
می دانم که در منطقه نیواورلئان پس از کاترینا شلیک کردی. اگرچه میتوانید ظاهر نهایی این فیلم را به راحتی پیوند بزنید و آن را در هر نقطهای از ساحل شرقی، در ایالتهای دریاچههای بزرگ، دیترویت و غیره تصور کنید، مکان «غیرقابل شناسایی» نیواورلئان از دیدگاه بصری موضوعی بسیار خوب عمل میکند. چقدر برای شما در کمک به پیشبرد داستان و کمک به لحن بصری مفید بود؟
می دانید، این داستانی درباره فروپاشی اقتصادی است، بنابراین من می خواستم آن را در آمریکای فروپاشیده اقتصادی فیلمبرداری کنم. از شانس و اقبال، این ایالت ها بهترین تخفیف های مالیاتی را برای فیلمسازان ارائه می دهند. یه جورایی موقعیت عالی بود من اساسا بین دیترویت و نیواورلئان انتخاب داشتم. نیواورلئان ایده بهتری به نظر می رسید زیرا دیترویت خیلی سرد بود. و اگر بازیگرانی دارید که در ماشینهای پارک شده در دمای منفی ۲۵ درجه میلرزند، چهرههایشان یخ میزند و عملکردشان چندان خوب نخواهد بود، بنابراین ما در نیواورلئان به پایان رسیدیم. ایده این است که آن را نه نیواورلئان، بلکه فقط در هر شهر، ایالات متحده آمریکا است.
یکی از عناصر مهم فیلم موسیقی است. ادغام با فیلم، موسیقی شناور می شود و اکشن، دیالوگ و عناصر داستان را تحسین می کند. آیا موسیقی خاصی در فیلمنامه نوشتید؟
بله، انجام دادم. مقدار زیادی از آن. ایده این بود که تمام دنیا با شما صحبت می کنند. این که داستان پیشزمینه درباره داستان پسزمینه نظر میدهد، داستان پسزمینه درباره داستان پیشزمینه نظر میدهد، که حتی آهنگها هم به نوعی به شما چیزی میگویند. من دوست دارم از موسیقی برای ایجاد فاصله استفاده کنم تا درگیر کردن. یک قطعه موزیکال از شما میخواهد که بنشینید و به جای این که به شما بگوید 'این غم انگیز است، این خوشحال است، این ترسناک است' فکر کنید. بسیاری از چیزهایی که فکر می کردم خوب هستند، شاید کمی روی بینی بودند و در نهایت آن را کمی عقب کشیدم. این فقط نوعی آزمون و خطا است. شما صداهای خاص، آهنگ های خاص، قطعات موسیقی خاص را با تصاویر خاص امتحان می کنید و برخی چیزها درست به نظر می رسند و برخی نه.
اکنون، این دومین تیم شما با برد پیت است. فکر کردم با چی تحویل دادیترور جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدلفوق العاده بود، اما شما با کشتن آنها به نرمی از آن پیشی گرفتید. چه چیزی باعث می شود که شما دو نفر یک همکاری خوب داشته باشید؟
خب با هم کنار میایم ما جهان را دقیقاً یکسان نمی بینیم، من و برد، اما به اندازه کافی همپوشانی وجود دارد. من فکر می کنم در درجه اول این است که ما از کار کردن با یکدیگر لذت می بریم. ما هر دو روش کار یکدیگر را درک می کنیم. برد بازیگر بسیار آرامی است. او یکی از کم نگرانی ترین افرادی است که من تا به حال با او کار کرده ام. او واقعاً دوست دارد وقتی شلیک می کنید بازی کند. کار کردن با او فقط در رابطه بازیگر و کارگردان بسیار سرگرم کننده است. فکر میکنم برد در مقطعی از حرفهاش است که واقعاً میخواهد از قدرتهایش برای ساخت فیلمهایی استفاده کند که میخواهد ببیند که در غیر این صورت ممکن است ساخته نشوند. کمپانی سازنده او و او با کارگردانان واقعاً خوبی کار می کنند، افرادی مانند تری مالیک و استیو مک کوئین، و او واقعاً در تلاش است تا فیلم های عالی بسازد. من خیلی خوش شانس هستم که در آن گروه قرار گرفتم.
شما در فیلم هایتان دیدگاه بسیار قوی دارید. آنها بسیار شخصیت محور هستند، شما واقعاً وارد روانشناسی شخصیت هایی می شویدتحویل رایگان به ما روی صفحه نمایش فکر میکنید چه چیزی در خودتان وجود دارد که به شما اجازه میدهد از آن استفاده کنید؟
حدس می زنم به مردم علاقه مندم. مردم برای من جذاب هستند. من آنها را مرموز می دانم و همیشه چیزی بیشتر در سطح هر چیزی وجود دارد. برای من بسیار سرگرم کننده است که به نوعی 'غواصی' در یک موقعیت یا در درون افراد پیدا کنم تا بفهمم چرا چیزی در حال وقوع است.
با فیلم هایی که تا به حال ساخته اید، شماآنها را نوشته و کارگردانی کردهام. آیا می خواهید پا را از جعبه خارج کنید و دیگران را هدایت کنیدکلمات؟
شما می گویید که من آنها را نوشته و کارگردانی کرده ام، اما فکر می کنم واقعاً درست نیست زیرا هر سه فیلم با منبعی شروع شده اند که توسط شخص دیگری ساخته شده است. بنابراین، در حالی که ممکن است آن مطالب را اقتباس کنم، حدس میزنم که هنوز به نویسنده آن توجه دارمجسی جیمزران هانسون و نویسنده این داستان هیگینز. حدس میزنم چیزی به هر دو چیز اضافه کردهام اما با آنها شروع شد. در مورد فیلمنامههای مستقیم، زوجهایی بودهاند که من علاقهمند به انجام آنها بودهام، اما به هر دلیلی آن را بررسی نکردهام. درگیر شدن به نوعی راحت تر است. به عنوان کارگردان، اگر در حال نوشتن مطالب هستید، واقعاً در درون همه چیز هستید. شما می دانید به بازیگران چه بگویید.
وقتی تودارم می نویسم و تو را می شناسماگر کارگردانی کنید، آیا صحنههای خود را تجسم میکنید یا استوریبورد داخلی یا فهرست عکسها را بهعنوان خودتان انجام میدهید'میروی؟
نه واقعا. قبل از اینکه شروع به اضافه کردن چیزی به آن کنید، سعی میکنید آن را عملی کنید. بدیهی است که موارد خاصی یک درمان بصری را پیشنهاد می کنند، اما چیزهای دیگر تا زمانی که به آنجا نرسیدید کاملاً مرموز هستند.
چگونه در مورد بازیگری KILLING THE SOFTLY انتخاب کردید؟ از ابتدا تا انتها به دقت بازیگران آن انجام می شود. و جفت شدن پیت و جنکینز کاملاً خوشمزه است.
ایده من این بود که این کار را مانند یک عکس قدیمی استودیویی انجام دهم و 'انواع' را انتخاب کنم، انواعی که فورا قابل تشخیص هستند. بنابراین شما یک مرد چاق، مرد لاغر به نظر احمق، پسر عرق کرده استرالیایی را دارید - تقریباً شبیه یک کارتون. و سپس آن را با افراد سرسخت تایپ کنید. بنابراین شما 'تونی سوپرانو' و 'هنری هیل' را نیز در آنجا دارید. و مخاطب فوراً متوجه می شود که آن افراد چه کسانی هستند. حدس میزنم در مورد جیم [گاندولفینی] و ری [لیوتا] آنها کمی در مقابل تیپ بازی میکنند، اما اگر آنها در کنار هم نبودند، میتوانستند در مقابل تیپ بازی کنند.
کهیکی از چیزهایی است که در مورد لیوتا برای من متمایز استعملکرد ماخیلی عادت کردهام که او را مردی سرسخت ببینم و اینجاستfs آن رگه زرد را در او پیدا کرد.
من واقعا تحت تاثیر ری هستم. بسیاری از بازیگران مرد در یک سن خاص، واقعاً مانند او دست و پا نمی زنند و از خود می گریزند. اما او فوق العاده بود و چنین سربازی. و به قدری مصمم است که آن سکانس [تیراندازی] را کاملاً دافعه کند.
همه چیز در مورد عملکرد او - این یکی از بزرگترین سورپرایزها برای من در فیلم بود، و دیدن این که شما این را از ری بیرون می آورید شگفت انگیز بود.
با تشکر! این چیزی است که ما برای آن می رفتیم. بیشتر اعتبار متعلق به اوست. او واقعاً بازیگر خوبی است، ری. از اون موقع طرفدارش بودمچیزی وحشی.
و نه تنها ری لیوتا، بلکه همه بازیهای کلیدی شما به ساختن این فیلم کمک میکنند.
خشونت همیشه به عملکرد قربانی بستگی دارد، بنابراین باید از یک پسر خوب استفاده کنید تا قربانی شما شود.
وقتی همه چیز تمام شد، اندرو، بزرگترین هدیه ای که کارگردانی به تو می دهد چیست. و به خصوص کارگردانی فیلمی مانند کشتن آنها به نرمی؟
کارگردانی تنها کاری است که می توانم. این تنها شغلی است که تا به حال داشته ام. من به نوعی از اوج شروع کردم. [با خنده] من مستقیماً از مدرسه فیلم به ساختن تبلیغات و موزیک ویدیو و چیزهایی از این دست رفتم. در این مرحله من یک جورهایی سرگردان هستم زیرا هیچ مدرک دیگری ندارم. حدس میزنم «شاید» بتوانم بهعنوان فیلمنامهنویس کار کنم، اما نمیدانم. من فقط عاشق فیلم هستم و می خواستم آنها را بسازم. همیشه به نظر می رسید که اگر می خواهید فیلم بسازید به معنای کنار هم قرار دادن آنها از نظر فیزیکی، وظیفه کارگردان این است که باید انجام دهید. داشتن کار خوبی است شما همه چیز را دریافت می کنید. شما می توانید از نوشتن استفاده کنید، عناصری از تئاتر، موسیقی، عکاسی وجود دارد، شما همه چیز را هماهنگ می کنید تا یک «چیز» خلق کنید که یک اثر هنری است.
در این مورد، اندرو، آن را'چیز' فوق العاده ای است که شمابا کشتن نرم آنها خلق کردهام.
#
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB