مانند 'مادر' که هرگز به خانه نمی رود، فرانچایز ALIEN بی پایان است. پس از مرگ تقریباً قطعی پنج سال پیش با «پرومته»، که امسال 80 ساله شد (اسکات، نه فرانچایز)، ریدلی اسکات این فرنچایز را احیا کرد و جان تازهای در آن دمید - و زیبایی جدیدی به لطف داریوش وولسکی فیلمبردار. – با ALIEN: COVENANT. چه کسی میگوید که نمیتوانید به سگ پیر ترفندهای جدید یاد بدهید؟
با ادعای دو پیش درآمد دیگر «بیگانه» قبل از رسیدن به نسخه اصلی 1979، ALIEN: COVENANT 10 سال پس از پایان «پرومتئوس» با والتر، یک «مصنوعی» که توسط «پدرش» خلق شده بود، آشنا میشویم. پیتر ویلند والتر که هنوز دقیقاً شبیه مایکل فاسبندر است، اما لهجه آمریکایی دارد، برخلاف دیوید ۸ مصنوعی قبلی خود در «پرومته» که با لبهای سفت بریتانیایی صحبت میکرد، والتر بیشتر تلفیقی از دیتا در «پیشتازان فضا: نسل بعدی» و هال در «پیشتازان فضا» است. 2001: یک ادیسه فضایی. او نسل بعدی محصولات مصنوعی است. با این حال، یک مقدمه نفیس و منظم سازماندهی شده، ما را در زمان به «تولد» دیوید و اولین ملاقات بین او و ویلند می برد، زیرا آنها درگیر گفتگوی عمیق فلسفی هستند که به پرسش هایی پیرامون خلقت ختم می شود. در مورد جهان، انسان ها و خودش.
سریع به جلو بروید و ما با میثاق ملاقات می کنیم. ماموریت میثاق به عنوان یک کشتی فضایی، مهاجرت و استعمار سیاره دوردست Origae-6 است، سیاره ای که برای انسان قابل سکونت است. میثاق یک کشتی نوح فقط برای زوج ها برای قرن بیست و دوم، بیش از 2000 انسان به اضافه بیش از 1000 جنین را حمل می کند، علاوه بر همه چیزهایی که برای شروع یک دنیای جدید لازم است. این کشتی که طبق معمول در فضای انجماد در اعماق فضا قرار میگیرد، تحت نظارت رایانهای «مادر» و یک والتر مصنوعی حتی جدیدتر ارتقا یافته است.
هنگام انجام حرکات کامپیوتری و مکانیزه برنامهریزیشده برای استقرار بادبانهای بادی غولپیکر، کشتی قربانی طوفان فضایی میشود، بنابراین هشدار قرمز به صدا در میآید و ساکنان خدمه در خواب را بیدار میکند تا بتوانند ایستگاههای خود را مدیریت کنند و کنترل دستی اوضاع را در دست بگیرند. (به نظر نمی رسد که ساکنان سیاره آینده در خواب خود آشفته باشند.) متأسفانه، برانسون، ناخدای کشتی، اولین کسی است که می میرد زیرا اتاق خواب او گیر کرده است و او اساساً سوزانده شده است. این، البته، زمینه را برای مشکلات عاطفی ایجاد می کند که زمانی که همه در یک رابطه زن و شوهر هستند، به وجود می آیند، زیرا همسرش دنیلز، افسر کشتی، اکنون از دست دادن خود ویران شده است.
علاوه بر وضعیت عاطفی شکسته دانیلز، مرگ کاپیتان اکنون کریستوفر نفر دوم را روی صندلی کاپیتان قرار می دهد. هرگز نمی توان فردی نامناسب تر برای فرماندهی ماموریتی به این بزرگی وجود داشت. مردی با ایمان، از همان ابتدا با بقیه خدمه از نقطه نظر فلسفی در تضاد است، اما کریستوفر همچنین بیخطا، ناامن و مبهوت در مورد کاپیتان بودن است.
به جای بازگشت به خواب سرد، تصمیم گرفته می شود که خدمه بیدار بمانند و وظایف عادی خود را به صورت دستی انجام دهند. اما اولین تماس قضاوت کریستوفر زمانی می آید که سیگنال های رادیویی شنیده می شود. سیگنال های رادیویی که آهنگ «Take Me Home Country Roads» جان دنور را پخش می کنند. آیا آنها ماموریت خود را برای Origae-6 ادامه می دهند یا منبع سیگنال را پیدا می کنند؟ نیازی به گفتن نیست، آنها تصمیم می گیرند سیگنال را پیدا کنند و سپس، با کشف آن که از سیاره ای بسیار نزدیکتر از شش سال گذشته به آنها می آید، تصمیم می گیرند به سطح بروند و تحقیق کنند.
با تنسی خلبان میثاق و چند خدمه دیگر در میثاق، کریستوفر، فارس (همسر تنسی)، دنیلز، لوپ و والتر به همراه چند نفر دیگر به سمت سیاره می روند. به طور مشکوکی، یک طوفان فضایی میثاق را از سیاره جدا می کند، و حمل و نقل به سطح را تنها با توانایی های ارتباطی متناوب بسیار خطرناک می کند.
این سیاره زیباست، فراتر از تصور. کوه ها، دریاچه ها، رودخانه ها، سرسبزی. گندم در حال رشد است. اما چیزی درست نمی شود، به خصوص وقتی که خدمه شروع به مریض شدن با موجوداتی می کنند که از بدنشان بیرون می ریزند و ضرب وشتم و جنون به وجود می آید. اما پس از آن یک ناجی ظاهر می شود. دیوید و او نیز دقیقاً شبیه مایکل فاسبندر، یارو، والتر است.
با از دست دادن اعضای خدمه، گرفتار شدن در طوفان، ارتباطات قطع میشود و هر لحظه سوء ظن افزایش مییابد، به لطف تبادلات بین والتر و دیوید، ما به آرامی سرنوشت ادعایی الیزابت شاو پرومتئوس، تاریخ این سیاره و انقراض یک سیاره را یاد میگیریم. تمدن عظیم پر رونق، و اینکه چگونه دیوید در میان این موجودات در حال غوطه ور شدن جان سالم به در برده است. اما موجود دیگری وجود دارد که حتی مرگبارتر از آنهایی که مردم را می کشند. این موجودی است که خدا را بازی می کند.
مایکل فاسبندر در اجرای دوگانه در نقش دیوید و والتر چیزی جز مسحورکننده نیست. در ابتدا با تکیه بر لهجه آوازی و طول مو به عنوان ابزاری برای متمایز کردن این دو، هنگامی که دیوید خود را تمیز کرد و موهایش را مطابق با والتر کوتاه کرد، گفتن داستان و ایجاد فلسفههای اصلی و ویژگیهای شخصیت به مهارتهای ظریف فاسبندر بستگی دارد. از هر کدام برای چیزی که یک بازی دلخراش گربه و موش را ثابت می کند، اما خطر مرگ و زندگی است. با توجه به اینکه والتر مدلی متأخرتر از دیوید است و در فکر و عمل کمی مکانیکی تر است (احساسات فقط با مواد مصنوعی یا گاهی اوقات حتی با مردم کار نمی کنند)، فاسبندر به دیوید سیالیت بیشتری با مهارت های فیزیکی و کلامی می دهد. به ازای هر ذره ای از درک و همدلی که در والتر می بینیم، به همان اندازه رفتار شیطانی و شیدایی در دیوید وجود دارد. و همچنین به لطف دیالوگهای زیرکانهای که توسط جان لوگان و دانته هارپر انجام شده، مقداری طنز، هرچند نادر، وجود دارد.
او ممکن است سیگورنی ویور یا الن ریپلی نباشد، اما کاترین واترستون در نقش دنیلز یک نیروگاه است. اگرچه در صحنههای مربوط به از دست دادن شوهر دنیلز - یک اثر کوتاه از جیمز فرانکو - با وجود طنین عاطفی کوتاه، واترستون در صحنههای اکشنمحور از نظر جسمانی متمایز است. و مقدار زیادی وجود دارد. او وقتی پا به پای کریستوفر از بیلی کروداپ میرود، کیفیتی درخشان را به میز میآورد که نه تنها خوشآمد میگوید، بلکه مخاطب و خدمه میثاق را در موقعیتی قرار میدهد که ریشه دنیلز را برای کاپیتان شدنش نشان دهند. صحنههای صمیمیتر با والتر فاسبندر، طیف واترستون (و برخی تهمایههای دوستداشتنی در فیلمنامه) را به نمایش میگذارد که دانیلز و والتر در سطح شخصی ارتباط برقرار میکنند، که همچنین به والتر انسانیت بیشتری نسبت به آنچه نسل مصنوعیاش تصور میشود کمک میکند. .
در مورد بیلی کروداپ، چه می توانم بگویم. کریستوفر اورام کاپیتان ضعیفی است. اینکه او چگونه سلسله مراتب را در زنجیره فرماندهی ایجاد می کند یک راز است. اینکه چگونه کروداپ برای این نقش انتخاب شد یک راز است زیرا استعدادهای او در اینجا تا حدودی هدر می رود. Crudup از نظر جاذبه عاطفی و استحکام در اجراهایش و با این شخصیت، چیزهای زیادی برای ارائه دارد. چه مبتنی بر ایمان کریستوفر یا مبتنی بر علم، هیچ اعتقادی در طراحی این شخصیت وجود ندارد که هر مخاطبی را راضی کند. فرصت ناامیدکننده فیلمنامه نویسان برای کاوش عمیق تر در پس زمینه ایمان کریستوفر و تنظیم بحث علم در مقابل ایمان در ساختار داستان به عنوان یک اثر طبیعی با پیچیدگی شیطان خدایی والتر و دیوید است.
امی سایمتز در نقش فاریس و دنی مک براید در نقش تنسی دو بازیکن برجسته در هر سطح هستند. دارای بار عاطفی، قوی، طنین انداز. مک براید، به ویژه، در برابر نوع کمدی ثبت اختراع خود بازی می کند و در مرحله سوم شما را روی لبه صندلی خود قرار می دهد و می خواهید چیزهای بیشتری از او ببینید. به طور مشابه، دمیان بیچیر در نقش لوپ ناامید نمی شود.
سکانس آغازین و حضور نامشخص گای پیرس در نقش پیتر ویلند را نادیده نگیرید. یک سکانس نفیس در هر سطح که فاسبندر و پیرس را به نمایش می گذارد.
لباس قوی فیلمنامه جان لوگان و دانته هارپر پر کردن جاهای خالی و برداشتن قطعات فرانچایز پس از «پرومته» است. همچنین، بحث در مورد احساسات ترکیبی و قدردانی از هنر و علم و معنویت نه تنها پس از پایان فیلم، بلکه در دو فیلم بعدی، زمینه های جدیدی را برای کاوش و تفکر باز می کند. . .به خصوص با توجه به پایان غافلگیر کننده کاملا شرورانه و پیچیده ALIEN: COVENANT.
اما زیبایی واقعی ALIEN: COVENANT از فیلمبردار داریوش ولسکی می آید. ولسکی با «پرومته» به دنیای بیگانه معرفی شد و دوباره بگوییم: فیلمبرداری بهترین بخش فیلم بود. دوباره با ALIEN: COVENANT است. وقتی صحبت از نورپردازی ولسکی به میان میآید، Beauteous کمکم است. با توجه به اینکه قسمت اعظم فیلم در یک منطقه غارنشین یا با رنگهای آبی مایل به سیاه پوشیده شده است یا نور شمع از دیوارهای سنگی فرسوده میتابد، نتیجه یک کلاس استاد در داستانگویی بصری است. فضای داخلی کشتی با سطوح فولادی ضد زنگ بازتابنده می درخشد. زیبایی سرسبزی سطح سیاره در تضاد با بقایای تمدن باستانی است که اکنون چیزی جز بدنهای زغالی سیاهشده که از ترس خمیدهاند در محوطهای شبیه کولسئوم که در شب میدرخشند، نابود شدهاند. سکانس آغازین بین فاسبندر و پیرس یک خلوص بکر سفید بر سفید استعاری است شبیه بهشت و خدا. یک فریاد بزرگ برای طراح تولید، کریس سیگرز که کارش یک پالت طراحی عالی برای ولسکی ایجاد می کند.
خوشبختانه طرفداران فرنچایز از دیدن چهره های مورد علاقه خود که یک روز بزرگتر از سال 1979 به نظر نمی رسند خوشحال می شوند، در واقع، به نظر می رسد که کمی بوتاکس ممکن است به آنها کمک کرده باشد که ظاهری ترسناک و براق تر داشته باشند. اما جایی که CGI و جلوههای ویژه واقعاً دستمزد خود را به دست میآورند، قاتلان بدخواه، Xenomorphs، و با نئومورفهای انساننماتر هستند، که دومی تازه وارد این فرنچایز شدهاند. هر کدام به اندازه دیگری خیره کننده هستند و برای داستان و میراث به عنوان یک کل بسیار مهم هستند، به ویژه نئومورف ها که پیشینه و منشأ را ارائه می دهند. و بله، خون فراوان است، و در برخی مکانهای بسیار غیرمعمول.
علیرغم برخی از کاستیها در خود داستان، ALIEN: COVENANT برای این فرنچایز و اسطورهشناسی آن، گوشت تازه لازم را برای آینده فراهم کرده است.
به کارگردانی ریدلی اسکات
نوشته شده توسط جان لوگان و دانته هارپر
بازیگران: مایکل فاسبندر، بیلی کروداپ، کاترین واترستون، دنی مک براید، دمیان بیچیر، گای پیرس (بینام) و جیمز فرانکو (بینام)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB