نویسنده: دبی لین الیاس
هیچ چیز بیشتر از یک فیلم پدر و دختری قلب من را گرم نمی کند - مگر اینکه یک فیلم پدر و دختری با اکشن اکشن باشد. یعنی 3 روز برای کشتن قاتل است! هیجان انگیز! انرژی بالا! قلب بلند! طنز بالا! بهعنوان دومین فیلم از پنج فیلم با بازی کاستنر که امسال وارد سینماها میشود، 3 DAYS TO KILL ترکیبی عالی از حساسیت «همهمرد» کاستنر، عملی بودن مدرسه قدیمی و طنز واقعی با داستان اکتان بالای کارگردان مکجی بر اساس یک فیلمنامه لوک بسون و حساک. نه فقط یک رشته اکشن بر روی سکانسهای اکشن، 3 DAYS TO KILL پایه محکمی در داستان خود دارد، و یک ارتباط عاطفی و پویایی ایجاد میکند که طنز و اکشن بر اساس آن جریان دارد، نه تنها به لطف بازی کاستنر، بلکه به لطف هایلی استاینفلد که نقش اصلی را دارد. تجسم نسلهای دختر نوجوانی است که بین بزرگ شدن، «دختر کوچک بابا» بودن و فشار دادن روی پاکت «چه چیزی میتوانم از دستش بردارم که پدر از آن خبر ندارد» گرفتار شدهاند.
اتان رنر، مامور سیا در انتهای یک جاده طولانی است. یکی از موفق ترین و موثرترین سلاح ها در زرادخانه سیا، رنر در حال مرگ است. با تشخیص سرطان مغز غیرقابل جراحی که به ریه هایش سرایت کرده است، روزهایش به شماره افتاده و کارش به پایان رسیده است. یک پشیمانی او هر چند؟ از اینکه او یک پدر و شوهر بود، عامل بهتری بود. در حالی که زمان کمی باقی مانده، اتان به پاریس می رود تا با دختر نوجوانش زویی دوباره ارتباط برقرار کند تا زمانی که صحبت از پدر غایبش می شود، او را نابخشوده می بیند. با نگه داشتن زویی در تمام طول زندگی اش به عنوان وسیله ای برای ایمن نگه داشتن او و بی اطلاعی از حرفه خطرناک پدرش، دیوار مقاومت زویی عملا غیرقابل نفوذ است و شکستن آن دشوارتر از سخت ترین ماموریت اتان است. اتان که دلسرد نشده تصمیم می گیرد با دخترش ارتباط برقرار کند و در حالی که همسر سابق کریستین برای کار در خارج از شهر است به عنوان فرصتی عالی برای اثبات خود، به یک 'نگهداری از کودک' سه روزه نگاه می کند. به هر حال، در مقایسه با نجات روزانه جهان از دست تروریست های بین المللی، تربیت فرزند چقدر می تواند سخت باشد؟ اما یک چین و چروک وجود دارد. ویوی
ویوی رده بالای سیا و رئیس سابق اتان است، با این حال، او قوانین خودش را هم میسازد و بازی خودش را انجام میدهد. و آخرین بازی شامل یک تروریست بین المللی به نام 'گرگ' است که باید قبل از نابود کردن جهان با یک دومینوی ژئوپلیتیکی بیرون کشیده شود. اگرچه ایتان رسماً بازنشسته شده است و به کریستین قول داده است که «زندگی» را تمام کرده است، اما او تنها مردی است که حیله گری و مهارت لازم برای انجام این کار را دارد. علیرغم اینکه در ابتدا 'درخواست' ویوی برای کمک از ایتان را رد کرد، او یک کارت دارد که ممکن است او را تحت تاثیر قرار دهد، کارتی که او نمی تواند نادیده بگیرد - دسترسی به یک درمان آزمایشی که ممکن است مرگ او را به تاخیر بیاندازد یا او را به طور کامل درمان کند، و به او زمان و دوم می دهد. شانسی که او به شدت می خواهد با Zooey. البته، این ماموریت قرار است در همان سه روز آخر هفته که اتان از زویی مراقبت می کند، پایان یابد. برای مردی که هرگز والد تمرینی نبوده است، چه رسد به اینکه بین کار و فرزندپروری تعادل برقرار کند، این آخر هفته شعبده بازی هر دو بدون دخالت یکی در دیگری می تواند مرگ او باشد.
کوین کاستنر هرگز بهتر از این نبوده است. او واقعاً در اوج بازی خود است. او ممکن است نگران پیر شدن و کمی سفت شدن بدنش باشد، اما بازی او خالص و غنی است. او استاد خوار شمردن خود در پاسخگویی است که هر بار به لطف یک نگاه، یک نگاه، و یک سر آویزان کردن، شما را آزار می دهد. در کل، عملکرد او هر دو در اخیرجک رایان: استخدام سایهو اکنون 3 DAYS TO KILL نشان دهنده بلوغ و آسایشی است که هنوز درخشش شور و نشاط پسرانه را در خود داردبول دورهمییارای نوسان، در حالی که عمدی و هدف زندگی را که او به آن رسانده بود، به تصویر می کشیدرقصنده با گرگ،باز کردن محدودهیاآقای بروکس. با 3 روز برای کشتن، کاستنر و مکجی با هم کاستنر و در کل فیلم را به سطح جدیدی از برتری رساندند. هر کدام بازی دیگری را ارتقا دادند و من کاملاً آن را دوست دارم. در صحبت با کارگردان مک جی، او به سرعت به این نکته اشاره کرد که این بهترین نسخه کوین کاستنر است که در آن او میتواند تمام آن احساسات، آن همه اعتبار، آن برند خاص طنزی که به ارمغان میآورد داشته باشد و آن اجرای بعدی را داشته باشد. قطعا مال خودش این چیزی است که این فیلم در مورد آن است. این دلیل [آن] بودن است.»
یکی از نکات کلیدی در اجرای کاستنر این است که 'این یک فیلم کوین کاستنر است' و همانطور که کاستنر همیشه انجام داده است، او کاملاً درگیر است، چه از رسیدن به روز اول فیلمبرداری با دانستن کل فیلمنامه از کتاب گرفته تا انجام بسیاری از کارهایش. تا جایی که ممکن است بدلکاری را خودتان انجام دهید، و با 3 روز برای کشتن، این تمرینات فیزیکی عملی زیادی از مبارزه مرد به فرد گرفته تا رانندگی طراحی شده است. اما برای چند شیرین کاری که خطرناک تلقی می شوند (از جمله تعقیب و گریز ماشین بر فراز رودخانه سن که در آن کاستنر می توانست از پل خارج شود و به رودخانه برود)، کوین کاستنر همان کسی است که می بینیم.
بخش مهمی از معادله ای که 3 روز برای کشتن را بالا می برد، Hailee Steinfeld است. او در نقش زویی کمال مطلق است و در پویایی پدر و دخترش با کاستنر اوج می گیرد. Steinfeld نام تجاری خود را از زودرس بودن نوجوانان به Zooey می آورد که هم دوست داشتنی و هم ناامید کننده است (همانطور که همه نوجوانان هستند) اما چیزی که این عملکرد را متمایز می کند رشد رابطه با اتان است. کاستنر و اشتاینفلد با احساساتی صمیمانه و باورپذیر از یکدیگر تغذیه می کنند و به عنوان واقعی زندگی می کنند و برای اهداف داستانی ساخته نشده اند. تماشای رشد رابطه پدر و دختر قیمتی ندارد. این فیلم فقط بر این اساس می توانست فیلم را در روز ولنتاین باز کند!
امبر هرد هر بار که ظاهر می شود فقط به صفحه فرمان می دهد. به عنوان Vivi، او در نگرش و ظاهر حیاتی، زنده و سرزنده است. او نیز بازیگوشی فوقالعادهای با اتان اثر کاستنر دارد که کمالات کمدی را به هم میریزد و هم میچکد. به عنوان همسر سابق کریستین، کانی نیلسن سطحی از راحتی و آسودگی را به ارمغان میآورد که تعادل آرامشبخشی برای ناامیدی و ناامیدی پدر و دختر و کنشها و کارهای شیطانی برای نجات جهان است. او و کاستنر مانند خامه در قهوه مخلوط می شوند.
بازیکنان حمایت کننده، با توماس لمارکیس که اولین بار در «خطاهای بدن انسان» متوجه او شدم، آن را از پارک خارج می کنند. لمارکیس از هر باری که تراشیده شده روی بدنش می ریزد 'وحشتناک' می تراود. بهعنوان آلبینو، با یک نگاه، چشمهای یک قاتل خونسرد را حس میکنید – که با کت و شلوارهای ایتالیایی بیعیب و نقصش – بینقص است و لحن بصری را برای رویارویی با شلوار جین آبی، چکمههای کاری پوشیده، اتان نامرتب ایجاد میکند. (قابل توجه این است که زیرمتن ایجاد شده توسط تصاویر در 3 DAYS TO KILL یکی از بهترین مواردی است که در این مدت دیده ام.) مارک آندرئونی در نقش میتات، یک راننده لیموزین که شروع به ارائه اطلاعات در مورد The Albino و هولناک می کند، هولناک است. رئیس او، تروریست اصلی The Wolf، اما پس از آن با هر بحرانی که با Zooey مواجه میشود، به دایرهالمعارف «پدر بهتر میداند» برای ایتان تبدیل میشود. آندرئونی شما را با هر کلمه و هر حرکتی در بخیه میآورد، و از تفاوتهای فیزیکی موجود در داستان فرعی میتات استفاده میکند تا به توصیههای والدینی ادامه دهید. پوچی در واقع منطقی است و سوختی برای علوفه کمدی است.
برونو ریچی در نقش گیدو، پولدار گرگ، به لحن خانوادگی و کمدی فیلم می پیوندد. ریچی با به دست آوردن برخی از بزرگترین خنده ها در فیلم، صحنه ای از کاستنر را در حالی که روی یک توالت در یک حمام عمومی چسبانده شده است، می دزدد و دستور پخت سس اسپاگتی را از طریق تلفن به زوئی استاینفلد می دهد.
اما فقط پویایی کاستنر و ساختار شخصیت با بزرگسالان نیست که باعث می شود 3 DAYS TO KILL کار کند، بلکه ساختار خانوادگی و بچه های خانواده های مختلف هستند که به رشد شخصیت اتان کمک می کنند، که با خانواده ای از ساکنان آپارتمان اتان شروع می شود. رئیس خانواده ژول، که توسط اریک ابوانی با غرور و فصاحت بازی میشود، و پسر کوچک و دختر ژولز که اولین نوهاش را به دنیا میآورند، تنها شاخکهای خانوادگی بیشتری هستند که قلب فیلم را تقویت میکنند. و باید بگویم، کاستنر و بچهها سایت فوقالعادهای است که باعث ناامیدی، گرمی و قلب میشود.
شخصیتها که توسط کاستنر بهعنوان «فیلمی بسیار فیلمنامهنویسی» نوشتهشده توسط لوک بسون و آدی حساک توصیف میشود، شخصیتها به خوبی توسعهیافته و با پیوندهای محکم و کامل شکل گرفتهاند. داستانهای اصلی پدری/پدری/خانواده و جاسوسی/تعقیب تروریستها نه تنها همزمان اجرا میشوند، بلکه به یکدیگر وابسته هستند و هرکدام برای ساختاری محکم بافته شده به یکدیگر متصل میشوند. عنصر خانواده به لطف شخصیت میتات و دخترانش، جولز و خانوادهاش، و همچنین سس اسپاگتی گیدو و مادرش چنان قوی بازی میکند که نهتنها بر نخ اتان زوئی تکیه میکنند، بلکه نمونههای مختلفی از خانواده هستند. به لطف ساختار داستانی قوی، این هر یک از این طرحهای فرعی متقاطع هستند که به ایجاد و توسعه یتان کمک میکنند. مهارت خوب داستان نه تنها در فیلمنامه بسون/حساک، بلکه در اجرای بصری مک جی در یافتن و حفظ پهنای باند آهنگی فیلم. حتی به ظاهر کوچکترین شخصیت نه تنها برای ساختار زندگی اتان، بلکه برای طنز زندگی نیز مهم است. یک صحنه به خصوص خنده دار شامل یک کودک در اتوبوس در حال خواندن یک کتاب مصور است، که کاملاً خوشحال است که اتان را روی دوچرخه با ماسک گاز تماشا می کند، در حالی که مادرش سعی می کرد او را ساکت کند، غافل از آنچه بیرون از پنجره اتوبوس اتفاق می افتد، بسیار گویا است. موضوع والدین فیلم یکی از تنها نکات حل نشده داستان مربوط به دوست پسر زویی و یک صحنه مهمانی بسیار انفجاری است.
بسون و هاسک روی سنگ محک زندگی بازی می کنند تا نه تنها تلویحاً عدم حضور اتان را در زندگی زویی نشان دهند، بلکه احساساتی بودن لحظاتی را که ما بدیهی می دانیم - مانند پدری که به دختر یا پسرش دوچرخه سواری را آموزش می دهد، کلمات پدرانه را آرام می کند وقتی دختر تمام می شود. زندگی به دلیل یک روز بد مو به هم میریزد، و البته، پدر همیشه زمانی را پیدا میکند که با فرزندش در حین کار تماس بگیرد. البته، اتان همه این کارها را در حالی انجام میدهد که آدمهای بد را میکشد که باعث ایجاد طنز ذاتی زندگی میشود.
به گفته مک جی «این عمل تزئینی است. این در نهایت یک قطعه شخصیت محور است. ما امیدواریم که مشخصه تعیین کننده این فیلم تعادل بین، قطعاً اکشن و کمدی باشد، اما به ویژه سرمایه گذاری دراماتیک روی این شخصیت اتان.» با در نظر گرفتن این موضوع، کار اکشن و بدلکاری بسیار عالی است و این واقعیت که McG تصمیم گرفت آنها را در دوربین و عملاً برخلاف CGI/VFX انجام دهد، بیش از حد شایسته تشویق است. هیجان انگیز این است که مک جی برای اولین بار در پاریس فیلمبرداری می کرد، با بدلکاری های جدیدی که قبلاً برای او آزمایش نشده بودند، و روی انواع خیابان های مختلف کار می کرد (به آن سنگفرش در یکی از سکانس های تعقیب و گریز بزرگ توجه کنید) نسبت به آنچه در ایالات متحده بود، و تعدادی از آنها را بیرون کشید. اقدام شگفت انگیز خیلی محکم و خوب اجرا شده بود، در ابتدا فکر کردم که مک جی دوباره با هماهنگ کننده بدلکاری، Mic Rodgers همکاری کرده یا با چارلی Picerni کهنه کار رفته است، به خصوص در مورد تعقیب و گریز ماشین که Picerni عملاً کتاب را در آن دهه ها پیش نوشت. من از دیدن یک مجموعه کاملاً جدید از بدلکاران مستقر در پاریس شگفت زده شدم! سکانسهای مبارزه مرد بهمرد نیز به خوبی اجرا شدهاند و ترکیبی زیبا از مشتهای مدرسه قدیمی و تیراندازی مستقیم توسط ایتان با افراد بدی هستند که سعی میکنند حرکات جدیدی از نوع هنرهای رزمی را اضافه کنند.
پاریس شخصیت خودش است. غنا و گرما در معماری، چیدمان خیابان ها، نزدیکی مغازه ها، سنگفرش در برخی از خیابان ها وجود دارد - مانند روزهای گذشته، روزهایی که خانواده اولین بودند. این یک تقابل جالب با اتان آنالوگ مدرسه قدیمی است که خانواده خود را تنها برای کشف دوباره آنها در پاریس ترک کرد. این تصاویر حس حسی قابل لمسی را ایجاد میکنند که قابل درک است، اما سپس با دنیای کروم و شیشهای Vivi، The Albino و The Wolf در تضاد است. طراحی تولید جرمی کسلز و سباستین اینیزن با آپارتمان کریستین و به ویژه رنگ اتان - کهنه شده و با اسلحه و مهمات و ابزار تجارت جاسوسی مخفی شده است، و نور کم سایه های استعاری را برای زندگی ایتان ایجاد می کند، مثال زدنی است.
همانطور که تعجبی ندارد، تیری آربوگاست، فیلمبردار سینما، یکی از محبوبهای من، از نور و لنز برای ایجاد گرما و صمیمیت استفاده میکند و در عین حال وسعت مییابد تا دیدگاه اتان از جهان را به ما ارائه دهد تا زمانی که داستان پیش میرود و ایتان متمرکزتر میشود، به تدریج تنگتر میشود. در Zooey آربوگاست همچنین در «سکانس تمرینی» کلاب ویوی، پارتی ریو، کلوپ زیرزمینی عنکبوتی (با طراحی و لنز فوقالعاده) و همچنین در مهمانی روی پشت بام که توسط والدین دوست پسر هیو برگزار میشود، تصاویر جذابی خلق میکند.
خواه سه روز برای کشتن با دخترش باشد یا سه روز برای کشتن اجساد، فرد مضاعف در سطوح مختلف بیش از حد راضی است. کشتن زمان با زویی، کشتن اجساد و حتی تمایل به کشتن خود با ناامیدی از پدر شدن، عنوان زبان در گونه به خوبی از ترکیب عمل، گرما و طنز ذاتی والدین و زندگی خانوادگی و یافتن تعادل با کار صحبت می کند.
تابلویی از زندگی، عشق و پدر، با 3 DAYS TO KILL، مکجی واقعاً خود را به عنوان کارگردانی معرفی میکند که میتواند داستانی را تعریف کند که «فیلمسازی ابعادی است، جایی که دراماتیک است، خندهدار است، پر از اکشن است و روی همه استوانهها کلیک میکند».
به کارگردانی مک جی
نوشته لوک بسون و آدی حساک
بازیگران: کوین کاستنر، هایلی استاینفلد، امبر هرد، کانی نیلسون
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB