نویسنده: دبی لین الیاس
یک سنگ. یک مرد. نیروهای طبیعت. یک ابزار بسیار مزخرف Leatherman که برندی ندارد. 127 ساعت. چه کسی جز دنی بویل، سایمون بوفوی فیلمنامه نویس و جیمز فرانکو بازیگر می تواند این ترکیب را به یکی از هیجان انگیزترین، پرتعلیق ترین و پیروزمندانه ترین فیلم های سال تبدیل کند؟ پاسخ - هیچ کس.
آرون رالستون یک ورزشکار کوهنوردی و ورزش های شدید است که برای انجام کارهای غیرممکن، غیرقابل تصور و حتی بی پروا و ناامن زندگی می کند. بزرگترین علاقه او صخره نوردی، کوه نوردی است. تا به حال، همه شما احتمالاً داستان آرون را میدانید، یا شنیدهاید یا خواندهاید در مورد آن در سال 2003، زمانی که این اتفاق افتاد، با انتشار کتاب پرفروشترین خاطرات آرون، «بین یک صخره و یک مکان سخت» یا اکنون، با هیاهوی اطراف 127. ساعت ها.
در یک روز زیبای بهاری در آوریل 2003، آرون رولستون 26 ساله در آن زمان به پارک ملی کنیونلندز در یوتا رفت. او که پیش از این بارها پیادهروی و صعود کرده بود، مشتاق بازگشت به آبی جان کانیون، منطقهای نفیس در اعماق صحرای نقاشی شده زیبا بود. متأسفانه، در حالی که در بالای یک صخره در ارتفاع 65 فوتی از سطح زمین، آرون سر خورد و به شکاف باریکی سقوط کرد. و درست پشت سر او، یک تخته سنگ بزرگ افتاد. آرون برای اینکه سرش له نشود، از تخته سنگ طفره می رود، اما با این کار، بدنش را طوری قرار می دهد که وقتی تخته سنگ بین دیواره های شکاف گیر می کند، بازو و دست راست آرون نیز به معنای واقعی کلمه او را بین دیواره های شکاف گیر می کند. یک سنگ و یک مکان سخت
هرچه تلاش کرد، تخته سنگ غیرقابل حرکت بود. او گیر کرده بود. با تند شدن ذهنش به فکر نجات افتاد. او به این فکر افتاد که با تلفن همراهش به کسی کمک بخواهد. اما بعد متوجه شد. هیچ کس، اما برای دو دختر که اوایل روز ملاقات کرده بود، حتی می دانست کجاست. آرون به خاطر پاسخ ندادن به تماسهای تلفنی، گذاشتن یادداشتها یا اجازه ندادن به کسی که میداند چه میکند یا کجا میرود بدنام بود. او همیشه احساس شکست ناپذیری می کرد. اما حالا... و تلفن همراه هیچ فایده ای نداشت چون سیگنالی وجود نداشت.
آرون با حفظ خونسردی، مانند ناسا با آپولو 13، آنچه را که نه تنها برای زنده ماندن، بلکه برای رهایی خود باید با آنها کار می کرد، بررسی کرد - طناب، مهارها، چند کارت اعتباری، چراغ سر، حداقل آب، یک بسته شتر، دوربین فیلمبرداری و ابزار لدرمن. آرون با مشغول نگه داشتن ذهنش و سازگاری با عملکرد تنها با یک بازو و دست در حالی که کار میکرد تا با ابزار تیغهای نامرتب، یک تسمه خواب و اسکنه روی صخره ایجاد کند، شروع به تفکر در زندگی خود کرد. در مورد آنچه داشت و آنچه را که در قدردانی آن کوتاهی کرده بود. با استفاده از دوربین فیلمبرداری خود برای ضبط افکار خود و ارسال پیام به مادر و خانواده خود به عنوان 'آخرین وصیت و عهد'، وخیم بودن وضعیت تنها افزایش یافت، همانطور که آرامش و تصمیم آرون افزایش یافت. از آنجایی که روز به شب و شب به روز دیگر و روز دیگر و روز دیگر، با تنها 15 دقیقه در روز نور خورشید که او را گرم می کرد، شب های سرد، باران های سیل آسا، بدون غذا، کمبود آب، آرون متوجه شد که برای زنده ماندن، فقط یک کار می توانست انجام دهد.
این قدرتمندترین اجرای حرفه ای جیمز فرانکو است. هنرمندی استادانه. در نقش آرون رالستون، او 100 درصد مواقع روی پرده است. او آن است. حتی تام هنکس هم ویلسون را برای سرگرم کردن او در فیلم 'Castway' داشت. اینجا چیزی جز رالستون و 127 ساعت تنهایی نیست. اما این تلاشهای فیزیکی در شخصیت یا بازتابهای ویدیویی نیست که بیشترین تأثیر را میگذارد، حضور فرانکو در سکوت محض است که جذابترین و تأثیرگذارترین است. فرانکو که از نظر فیزیکی نقش سختی داشت، قبل از شروع فیلمبرداری بیش از 25 پوند وزن کم کرد و سپس برای صحنههای اولیه یک رالستون سالم به پدهای صورت تکیه کرد و با گذشت روزها و ساعتها و بدنش شروع به لاغر شدن از کمبود آب کرد. در واقع، رالستون در طول این 127 ساعت 40 پوند از دست داد. فرانکو با تماشای ویدیوها با رالستون، توانست احساسات رالستون را در آن زمان ببیند و احساس کند و آنها را در اجرای خودش بیاورد. او به یاد می آورد که در حالی که پیام های صوتی فیلمنامه می شدند، «فکر می کنم [دنی] به من این آزادی را داد که کمی با کلمات رها باشم. مهمترین چیز این بود که حس طبیعی داشته باشد.» فرانکو با تماشای ویدیوهای واقعی دریافت که «یکی از قویترین چیزها این بود که چقدر ساده بود. چقدر مستقیم و مرتبط بود بنابراین برای گرفتن آن، دنی به من اجازه داد کمی سست باشم.'
همانطور که بارها و بارها دیده ایم، دنی بویل یک رویاپرداز واقعی است. و با 127 ساعت، باید 'نابغه' را نیز اضافه کرد. با فیلمنامه ای هنرمندانه توسط سایمون بوفوی و بویل، پنجره ای به ذهن رالستون به ما داده می شود که پرده را پر از معنا، شجاعت، استحکام درونی و انسانیت می کند. استفاده از رالستون از دوربین فیلمبرداری در طول مدت مصیبت خود نه تنها راههایی را برای داستانگویی باز کرد، بلکه با استفاده از بسیاری از کلمات و افکار خود رالستون که روی ویدئو بود، و بارها به عنوان مبنایی برای 'خیالپردازی' یا هذیان، به دیالوگ حداقلی کمک کرد. مواقع دیگر، برای حقیقت محض و قدرت صدای رالستون. به گفته فرانکو، «بعضی از صحنه ها کلمه به کلمه بودند. برخی از پیامهای ویدئویی به معنای واقعی کلمه (رالستون) هستند. با استفاده از سکوت بهعنوان ابزار، برخی از جذابترین سکانسها، انعکاس متفکر فرانکو هستند که فقط به شب سیاه جوهری پر نور ستارهای خیره میشوند. با دستیابی به تعادل داستان گویی، طنز در گفتگو با طنز مورد علاقه هر کودک - طنز حمام - نیز منعکس می شود. برای بویل، «این نوع چیزها در این شرایط بسیار مهم است. آن جرقه طنز نشان می دهد که زندگی هنوز در حال تپش است.»
گاهی اوقات رالستون بدترین دشمن خود در طول تولید، می خواست همه چیز 100% از طریق کتاب، کلمه به کلمه و بدون جایی برای هنر، داستان گویی یا طبیعت گرایی باشد. در حالی که رویکرد بویل، بوفوی و فرانکو این بود که «به داستان آرون احترام بگذاریم و هر کاری که او انجام داد انجام دهیم، اما ما همچنین میخواستیم رویکرد خودمان را داشته باشیم یا آزادی عمل برای یافتن چیزها را به تنهایی داشته باشیم. بنابراین ما همه کارها را انجام دادیم، خرد کردن [صخره] و همه چیز را مانند او انجام دادیم، اما دقیقاً مطابق با [حرکت دست او به طریق خاصی و غیره] نبودیم، بلکه آن را به تنهایی انجام دادیم و آن را فهمیدیم.» در مورد رویکرد خود نسبت به 127 ساعت، بویل قاطعانه است. 'شما باید کنترل آن را به دست بگیرید. اگر در یک مسابقه سه پا هستید نمی توانید به داستان او احترام بگذارید. اگر من و [فرانکو] به هم گره خوردهایم، و بهخاطر اینکه مدام مراقب آرون هستیم، باید با هم همراه باشیم، باید خود را کاملاً توضیح دهید، در آن غوطهور شوید، این فکر را داشته باشید که به او احترام میگذارید. داستان و سپس نسخه خود را از آن بسازید. من به آن اعتقاد زیادی دارم.» نتیجه نهایی - رالستون بیش از حد راضی است.
کلید ایجاد لحن 127 HOURS یک موسیقی متن تپنده و محرک توسط A.R. رحمان. با عناوین آغازین، امتیاز بسیار انرژی است، کار ویرایشی توسط جان هریس در مورد سایتها و صداهای شلوغی شهر و زندگی به طور کلی، و سپس به آرون «متکبر مغرور» تبدیل میشود. با دوچرخه در سراسر صحرا مسابقه می دهد، آهنگ هایی که در سرش می تپد، ضربان سرعتش را به ضرب تطبیق می دهد. در آن دقایق ابتدایی، به لطف آهنگهای موسیقی و ویرایش، همه چیزهایی را که باید در مورد آرون بدانیم یاد میگیریم، زیرا این است که زمینه را برای سفر واقعی او و سفر 127 ساعته آماده میکند.
بویل که همیشه اصالت می خواهد، با 127 ساعت فراتر می رود. در واقع با بازگشت به همان نقطه ای که رالستون برای فیلمبرداری به دام افتاده بود، بویل با خدمه، دوربین ها، تجهیزات، بازیگران، حمام پرواز کرد - ضروری بود که این فیلم در محل فیلمبرداری شود. برای به تصویر کشیدن سکانس های محوری انسان در برابر صخره، بویل یک مدل مقیاس ساخته شده از آبی جان کانیون ساخته بود که امکان ساخت آن را برای اهداف تیراندازی فراهم می کرد. بویل با دعوت از دو سینماگر، آنتونی دود مانتل (که بویل در فیلم «میلیونر زاغه نشین» با آنها کار کرد) و انریکه چدیاک («28 هفته بعد»)، به تازگی در تولید دست یافت. ناگفته نماند توانایی تیراندازی مداوم. گوشته در واقع از طناب های آویزان شده به پرتگاه بسته شده بود تا بسیاری از عکس هایی را که می بینیم به دست آورد. نتیجه این است که قلب را متوقف می کند. دیدگاه منحصر به فرد دیگر با استفاده از دوربین Camel Pak به دست می آید. با افزایش اضطرار و وخیم بودن وضعیت آب رالستون، دوربین عبور مایع را از لوله پاک نشان می دهد و با توجه به اینکه رالستون مجبور شد ادرار خود را در این پاکت به عنوان وسیله ای برای جایگزینی مایعات ذخیره کند، رنگ، بافت و سیالیت آن بسیار واقعی است. ، این باعث شد که دهانم را ببندم.
بد نیست به شما بگوییم که رالستون ساعد خود را با استفاده از ابزار کسل کننده و بی اثر Leatherman قطع کرده و آن صحنه به طور احشایی روی صفحه نمایش داده می شود. و در حالی که ممکن است بسیاری با من موافق نباشند، من آن صحنه را ناخوشایند یا نفرت انگیز یا چرخش شکم ندیدم، بلکه قلب شکسته و الهام بخش بود. در آن لحظات می بینید که مرد از چه ساخته شده است.
انسان در بالاترین نقطه و پایین ترین نقطه خود. خیره شدن به مرگ و زندگی. 127 HOURS نه تنها یک داستان الهام بخش درباره سفر یک انسان است، بلکه گواهی بر ماهیت بقا و انسانیت است که هر یک از ما را ترغیب می کند تا به درون خود نگاه کنیم. مانند خود آرون رالستون، 127 HOURS پیروز است.
آرون رالستون – جیمز فرانکو
به کارگردانی دنی بویل. نوشته دنی بویل و سایمون بوفوی بر اساس کتاب «بین یک صخره و یک مکان سخت» اثر آرون رالستون.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB